وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده
وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده

کوروش تو بخواب! ما هم می خوابیم!

کوروش تو بخواب! ما هم می خوابیم!

دکتر مجتبی لشکربلوکی

چرا امارات وزارت هوش مصنوعی ایجاد کرد و اولین وزیر هوش مصنوعی جهان را منصوب کرد؟ به خاطر پرستیژ؟ صد در صد نه! سهم هوش مصنوعی در اقتصاد جهان در سال 2030 به بیش از 15 تریلیون دلار می رسد. بنابراین امارات تصمیم گرفته چند برنامه اجرا کند از جمله برنامه تبدیل دوبی به شهر تمام هوشمند و برنامه چاپ سه بعدی دبی! یعنی چه؟ یعنی تا سال 2030، 25 درصد ساختمان های دوبی با استفاده از فناوری سه بعدی ساخته شود و ...

دولت کره قصد دارد علاوه بر سرمایه گذاری ۱.۷ تریلیون وون روی تکنولوژی اتومبیل های خودران، از سرمایه گذاری 35 میلیارد دلاری یک شرکت خصوصی در این زمینه حمایت کند؟ آیا به خاطر این است که خوشی زیر دلشان را زده است و از ماشین های فعلی ناراضی اند؟ قطعا نه! به این خاطر که می دانند آینده خودروها را تکنولوژی های جدید رقم خواهند زد. امروز اگر غفلت کنند فردا را از دست خواهند داد.    

گوگل اعلام کرده  ۱۰ میلیارد دلار در هند سرمایه‌گذاری انجام می دهد. از خود سوال کنیم چرا گوگل در ایران 10 نه بلکه فقط 1 میلیارد دلار سرمایه گذاری نمی دهد؟ همین سرمایه گذاری هاست که باعث شده استارت‌آپ های هندی در سال قبل درآمد 14.8 میلیارد دلاری داشته اند. تقریبا ده سال پیش گردش مالی استارت‌آپ‌های هندی 550 میلیون دلار بود که الان 27 برابر شده. چرا ما مانند هند نشدیم؟ آیا هندی ها از ما باهوش ترند؟


طبق شاخص‌های بازارهای سرمایه جهانی، چهار شرکت از ۱۰ برند برتر جهان در حوزه تکنولوژی های پیشرفته، جزو برندهای آسیایی هستند. ده سال قبل یعنی سال ۲۰۱۰ آسیا هیچ نماینده‌ای در این بخش نداشت. چرا ایران هیچ نماینده ای ندارد

تحلیل و تجویز راهبردی: 

کوروش آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم! این جمله را ظاهرا محمدرضاشاه در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در برابر آرامگاه کوروش خطاب به او گفته است. گاهی اوقات که سرمایه‌گذاری‌های هوشمندانه جهان را با وضعیت خودمان مقایسه می‌کنم می‌گویم من اگر امروز بخواهم به کوروش چیزی بگویم احتمالا می‌شود این: کوروش تو بخواب! ما هم می خوابیم!

براستی زمانی که کشورهای جهان روی هوش مصنوعی، اتومبیل های خودران، اینترنت اشیاء، چاپ سه و چهار بعدی، روبات ها، بیگ دیتا و واقعیت مجازی سرمایه گذاری های سنگین میلیارد دلاری می کنند. دغدغه ما چیست؟ فیلترینگ یا عدم فیلترینگ اینستاگرام، افزایش یا کاهش قیمت دلار، صف خرید گوشت و مرغ و پوشک بچه، کره و روغن در ماه های مختلف. افق فکری همه تنزل پیدا کرده به پوشک بچه و قیمت دلار! وقتی در اخبار می خوانم که معاون اول رییس جمهور مملکت بابت تخم مرغ جلسه اضطراری گذاشته، می خواهم سرم را بکوبم به دیوار! فکر نکنید شوخی می کنم کافیست الان در موتور جستجوی گوگل تایپ کنید: معاون اول رییس جمهور و تخم مرغ. می فهمید که واقعا چنین مساله ای بوده و چنان جلسه ای گذاشته شده است. 

مدیران ارشد باهوش کشورها فهمیده اند باید در حوزه‌های آینده‌ساز سرمایه گذاری کنند. پس باید خودشان مستقیما سرمایه‌گذاری کنند (مانند دوبی) یا فضا را فراهم کنند که چنین سرمایه گذاری هایی در آن کشور انجام شود (مانند هند) یا هر دو (مانند چین).


چه می توان کرد؟

  هم حاکمان و هم شهروندان، افق فکری خودمان را گسترش دهیم، با جهان آشنا شویم. روندهای جهانی را بشناسیم و به آینده جهان در ده، بیست و پنجاه سال آینده فکر کنیم. با صنایعی میلیارد دلاری آینده یعنی اینترنت اشیاء، چاپ سه بعدی، روبات ها، هوش مصنوعی، ژن درمانی، قطعات یدکی بدن آشنا شویم (گزارش تصویر جهان در سال 2030 به ویژه برای مدیران ارشد کشور، مدیران ارشد کسب وکار و جوانان زیر 25 سال تدوین شده است: لینک دانلود).

شرایطی را فراهم کنیم که سطح دغدغه های مردمان این سرزمین از تخم مرغ، پوشک، دلار و قرعه‌کشی خودور بالاتر بیاید و ذهن شان رها شود برای پرداختن به خلق آینده (کارآفرینی) یا سرمایه گذاری روی آینده. کشور را از مسایل حاشیه‌ای و فرسایشی (مانند تنش با جهان، تخاصم ایدئولوژیک، تحریم، خودی و غیرخودی و فیلترینگ و ...) برهانیم. راهش آنست که اولویت‌های کشور را نه در مقابله که در رشد و پیشرفت تعریف کنیم. مردمی که از فردای خود اطمینانی ندارند نمی توانند به ده سال آینده فکر کنند. 

3. فعلا تا اطلاع ثانوی دولت هیچ پولی ندارد برای امور توسعه‌ای و سرمایه‌گذاری‌های آینده ساز. باشد! ولی همین دولت/حکومت می تواند بدون یک ریال هزینه، فضای کسب وکار و سرمایه گذاری را برای سرمایه گذاران در حوزه‌هایی مانند بلاک چین، هلث تک، هوش مصنوعی و ... فراهم کند! باور کنیم باور کنیم فراهم کردن بستر سرمایه گذاری داخلی و خارجی بر حوزه‌های آینده‌ساز (آن هم بدون یک ریال هزینه) بیش از تخم مرغ و پوشک بچه اهمیت دارد!

به نقل از کانال شخصی دکتر لشکربلوکی

شبکه توسعه

@I_D_Network

آموزه هایی از نلسون ماندلا


نلسون ماندلا را با " انسانیت "بشناسیم ،،،،
( انسانیت یعنی همین !)
۱- ۶۷ سال برای مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی تلاش کرد.
۲- ۲۷ سال زندانی کشید.
 ۱۸ سال آن را در زندانی با ابعاد: ۲/۷۰   * ۲/۱۰ متر
۳- معتقد بود نفرت، مانع فکر کردن منطقی میشود.
۴- پس از آزادی از زندان، از مردم خواست از سفیدپوستان انتقام نگیرند و آنها را ببخشند.
۵- از طریق احترام به انسانها، به دستاوردهای بزرگی دست یافت.
۶- از زندان، به صورت مکاتبه ای، لیسانس حقوق خود را از دانشگاه لندن گرفت.
۷- به مردم گفت: اگر میخواهید با مخالف به صلح برسید باید با او کار کنید و با او شریک شوید.
۸- معتقد بود سختتر از تغییر جامعه، تغییر خودت است.
۹- در پی شوکت فردی نبود.
۱۰- ایرادها و اشتباهات خود را مخفی نمیکرد.
۱۱- کنترل عمیقی بر احساسات و رفتار خود داشت.
۱۲- در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، از زندان بان خود (Christo Brand) به عنوان مهمان ویژه دعوت کرد.
۱۳- وقتی رئیس جمهور بود، از قاضی که (Percy Yutar) او را به اعدام محکوم کرده بود برای شام دعوت کرد.
۱۴- معتقد بود تا فقر از میان نرود، آزادی هرگز بدست نمی آید.
۱۵- توان قابل توجهی در اجماع سازی میان نیروهای مختلف سیاسی را داشت.
۱۶- بر تدوین قانون اساسی آفریقای جنوبی، دقیق نظارت کرد: سندی که تحسین جهانیان را به همراه داشت.
۱۷- میگفت بهترین روش شناخت یک کشور، شناخت وضعیتِ زندانهای آن است.
۱۸- همیشه در حال یادگیری بود.
۱۹- هر که او را ملاقات کرد گفت:
 ماندلا با دقت و علاقه گوش میکند.
۲۰-وقتی به شخصی قدرت بی پایان و غیرقابل مهار میدهید.با این عمل یعنی
یک قدرت هم از وی می ستانید
که آن قدرت عدالت ورزیدن است و اینگونه یک دیکتاتور میسازید. هر چه از او تمنا کردند، کاندید دورۀ دوم ریاست جمهوری نشد. فقط پنج سال رئیس جمهور بود.
۲۱- نام بیوگرافی خود را گذاشت: راه طولانی آزادی.
۲۲- به طور واقعی و پایدار، متواضع و ازخود گذشته بود.
۲۳- ذاتا با پرنسیب بود. دیگران هیچوقت احساس حیله گری از جانب او ندیدند.
۲۴- قدرت و لذتِ از قدرت بسیاری از رهبران آفریقایی را آلوده کرد. ماندلا فراتر از همۀ آنها عمل کرد و چهرۀ ماندگار تاریخ شد.
۲۵- معتقد بود آموزش، مؤثرترین روش تغییر جهان است.
۲۶- مظهرِ بهره برداری از سَمبُل ها بود: شمارۀ زندان خود را به عنوان ابتکارعملی در مبارزه با بیماریها در آفریقا گذاشت (۴۶۶۶۴ Initiative)؛
۲۷- از ۲۵۰ دانشگاه و مؤسسه، جایزۀ صلح و دکترای افتخاری گرفت.
۲۸- به خاطر محبوبیتِ جهانی، سازمان ملل، ۱۸ جولای هر سال (روز تولد او) را به عنوان روز بین المللی نلسون ماندلا ثبت نمود.
۲۹- هم انسانِ شریفی بود و هم سیاستمدار بود
۳۰- میگفت: مرا با موفقیتهایم نسنجید بلکه با تعداد دفعاتی که سقوط کردم و دوباره برخاستم ارزیابی کنید.
و اجازه نداد کسی دستش را ببوسد

داستانهای مدارای حضرت آیت الله العظمی بروجردی

مدارای آیت الله العظمی بروجردی:

زمانیکه آقای بروجردی ساکن شهر بروجرد بودند، پزشک معروف شهر، آقای حکیم یوسف یهودی بود. نوه آن دکتر برای آقای علوی نقل کرده بود که حکیم یوسف ارادت خاصی به آقای بروجردی داشت و در قم بدیدار آقای بروجردی میرفت. علت این بود که وقتی دکتر برای عیادت علمای بروجرد میرفت آنان تکه پارچه ای پهن میکردند که پای دکتر به فرشهای آنان برخورد نکند. ولی وقتی خانه آقای بروجردی میرفت از این کارها خبری نبود و مانند یک مهمان معمولی با او برخورد میشد.

در زمانیکه آقای بروجردی هنوز به قم نیامده و ساکن بروجرد بودند، شنیدند که در آن شهر هنگام تشییع جنازهء یهودیان بعضیها بطرف جنازه سنگ پرتاب میکنند. آقای بروجردی مردم را از اینکار ناشایست نهی‌فرمودند ولی بعضی از مردم توجه نمیکردند و به این عمل ادامه میدادند. آقای بروجردی گفتند هر وقت تشییع جنازه یک یهودی بود به ایشان اطلاع دهند. در اولین تشییع آقای بروجردی شرکت کردند و این باعث شد این سنت سنگپرانی بکلی ترک شود.

 

وقتی مسجد اعظم قم ساخته میشد، قرار شد چاه آبی حفر کنند که آن مسجد مستقل از آب شهر باشد. تحقیق شد که چه کسی این کار را بهتر از دیگران انجام میدهد. گفتند شرکتی درخیابان سعدی تهران هست که مدیریت آن با آقای جمشید یگانگی‌ست ولی ایشان زرتشتی هستند.

موضوع را با آقای بروجردی مطرح کردند و ایشان فرمودند: زرتشتی باشد، چه اشکالی دارد؟ آقای مهندس لرزاده که معمار مسجد اعظم بود قرارداد حفر چاه و سیستم آبرسانی مسجد را با آن شرکت بست و کار تا آخر انجام شد. هنگام تسویه حساب، آقای جمشید یگانگی گفته بود میخواهد با آقای بروجردی ملاقات کند. آقای لرزاده اجازه گرفته بود و ملاقات انجام شد. در ملاقات آقای بروجردی از ایشان تشکر کرده بود ولی آقای یگانگی خواهش کرده بود که اجازه دهید من هم در ثواب این مسجد شریک باشم و پولی بابت کار دریافت نکنم و آقای بروجردی هم پذیرفته بودند.

در همینحال یکی‌از حاضرین به آقای بروجردی گفته بود: آقا به ایشان بفرمایید مسلمان شود. آقای بروجردی از شنیدن این جمله آنقدر ناراحت شده بود که صورت و گوشهایش قرمز شده بود. آقای یگانگی هم سرش را زیر انداخته و ساکت بود. پس از مدتی آقای بروجردی فرمود: من دعا میکنم خداوند از این صفا و اخلاص ایشان بما هم عنایت بفرماید.


پس از چندین سال چاه به تعمیر و بازسازی نیاز پیدا کرد و به همان شرکت مراجعه شد و معلوم شد آقای یگانگی مرحوم شده و پسرانش شرکت را اداره میکنند. قرار شد آنان برای تعمیر اقدام کنند. کار که انجام شد برای تسویه حساب رفتیم. معلوم شد مرحوم جمشید یگانگی در پرونده مربوط به مسجد اعظم قم یادداشت کرده که تا هر زمان این چاه تعمیراتی لازم داشت بطور مجانی انجام گردد.

 

آقای علوی در سفری به نجف اشرف ملاقاتی با آیت الله العظمی سیستانی داشتند. ایشان فرموده بود در زمانیکه من در قم شاگرد آقای بروجردی بودم یک روز توصیه اخلاقی داشتند با این عنوان: مواظب باشید دزد عقیده مردم نباشید. آقای بروجردی فرموده بودند: یکروز دزدها جلو کاروانی را میگیرند و اموال آنرا غارت میکنند. میان اموال و اثاثیه آنان بقچه ای بود که روی آن نوشته شده بود "بسم الله الرحمن الرحیم". آنرا به رئیس دزدها نشان دادند و او پرسید این بقچه مال کیست؟ معلوم شد متعلق به یک پیرزن است. از آن پیرزن پرسید این کاغذ بسم الله برای چیست؟ جواب داد این را نوشتم تا ازخطر دزدها محفوظ بماند. رئیس دزدها گفت محفوظ ماند، بردار و برو. نوچه های رئیس اعتراض کردند که این همه زحمت کشیدیم و دزدیدیم چرا به او برگرداندی؟ رئیس جواب داد: ما دزد اموال هستیم دزد عقیده نیستیم. آقای بروجردی با نقل این داستان فرموده بودند: شما طلاب عزیز مواظب باشید دزد عقیده مردم نباشید.

رحمت و رضوان بی‌انتهای الهی بر آن مرجع عالیقدر که با عمل خود مردم را هدایت میفرمود و با این رفتارها بسیاری مسلمان شدند.

روباه و خارپشت


آیزا برلین شاعر یونانی ، متفکرین را به دو گروه تقسیم می کند،

روباه و خارپشت.  

روباهی که هزار چیز کوچک می داند و خارپشتی که یک چیز بزرگ. 

آدمهایی که می شناسیم  هم گاهی به همین دو گروه تقسیم می شوند. آنها که هزار کلک و فریب در آستین دارند و به هر ترتیب و روشی از شاخه‌ای به شاخه ای می‌پرند، و آنها که حیله ای در کیسه ندارند، آنها که درس‌ های کمی بلدند و به همانها می‌چسبند.

پس دسته اول، روباه ها، امروز در کنار یکی هستند و فردا در مقابلش، امروز زیر یک پرچم رژه می روند، فردا زیر پرچم دشمنش، امروز در آغوش یکی هستند، فردا در آغوش رقیبش. 

دسته دوم، خارپشت ها، چیزهای کمی می دانند، دانسته هایی که گاهی از جنس راستگویی است، گاهی دلسوزی، و گاهی صمیمیت و مهربانی. هر چه هستند، خارپشتها دست از آن معدود دانسته های بزرگ بر نمی دارند. اگر مهربانند، در بالا و پایین روزگار مهربان می مانند، و اگر دلسوزند، دلسوز می مانند، و اگر صمیمی هستند، صمیمی.

روباه ها، به تناسب روزگار لباس عوض می کنند، بر اساس شرایط زمان لحن و کلماتشان تغییر می کند

 یک روز مهربانند

 یک روز بی رحم

 یک روز صمیمی هستند

 یک روز بیگانه. 

 روباه های تاریخ گاهی نبردی را می برند، گاهی ثروتی به هم می زنند، گاهی به قدرت می رسند، با این همه هرگز به خوشنامی نمی‌رسند.

 آبرو و نام خوش می‌ماند برای خارپشت‌ها.

 آنها که بر اصولشان ایستادگی می کنند.

 آنها که به معدود دانسته هایشان وفادار می ‌مانند.

روباه ها دیر یا زود فراموش می شوند، خارپشت ها اما در یادها به نیکی می مانند.

داستان فروش کفش به مردم آفریقایی که کفش‌نمی پوشند

 روزی روزگاری دو فروشنده کفش که به شرکتهای متفاوتی تعلق داشتند به یک کشور آفریقایی فرستاده شدند تا بازار کفش را در آن سرزمین بررسی کنند.

اولین فروشنده از این ماموریت خود متنفر بود. آرزو داشت که او را به این مأموریت نمی فرستادند. فروشنده دوم عاشق این مأموریت بود و به نظرش رسید که فرصت گرانبهایی را به شرکت او می دهند. وقتی این دو فروشنده وارد کشور آفریقایی شدند، درباره بازار محلی برای کفش مطالعه کردند و هر کدام تلگرافی برای شرکت خود فرستادند. فروشنده اول که دوست نداشت به این سفر برود، در تلگرافش نوشت: 

سفر بی فایده ای بود هیچ بازاری در این کشور وجود ندارد هیچ کس کفش نمی پوشد.

اما فروشنده دوم که این سفر را فرصت ایده الی ارزیابی کرده بود نوشت: 

سفر عالی بود فرصت مناسب بازاری نامحدود است اینجا هیچ کس کفش نمی پوشد.

رابطه تغییر و سواد؟ ایا ما باسوادیم؟

● یادتان هست سعدی در گلستان میگفت:


"دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد، و دیگر آن که آموخت و نکرد".


حالا یونسکو هم در جدیدترین تعریفش از سواد همان حرف سعدی را زده است.


● شاید برای‌تان جالب باشد که بدانید مفهوم سواد در قرن گذشته، تغییرات بسیاری کرده است و این چهارمین تعریف سواد است که توسط یونسکو به صورت رسمی اعلام می‌شود. به طور خلاصه و طبق این تعریف، باسواد کسی است که بتواند از خوانده‌ها و دانسته‌های خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند. 


با تعریف جدیدی که یونسکو ارایه داده باسوادی، توانایی #«تغییر» (Change) است و باسواد کسی است که بتواند با آموخته‌هایش، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در ادامه و بعد از مروری کوتاه بر تعاریف سواد از ابتدا تا امروز، نکاتی درباره ایجاد تغییر در زندگی بر اساس دانسته‌ها و راهکارهای دست‌یابی به این مهم، مطرح خواهیم کرد.


●اولین تعریف

○توانایی خواندن و نوشتن

اولین تعریفی که از سواد در اوایل قرن بیستم ارائه شد، صرفا به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود. طبق این تعریف، فردی با سواد محسوب می‌شد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.

●دومین تعریف

○اضافه شدن یاد گرفتن رایانه و یک زبان خارجی

در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل تعریف دومی از سواد را ارائه کرد. در این تعریف جدید، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و دانستن یک زبان خارجی هم اضافه شد. بدین ترتیب به افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد. قاعدتا طبق این تعریف بسیاری از دانشجویان و دانش‌آموختگان دانشگاهی کشور ما بی‌سواد محسوب می‌شوند چون دانش زبان خارجی بیشتر افراد کم است.


●سومین تعریف

○اضافه شدن ۱۲ نوع سواد

سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، باز هم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلا ماهیت سواد تغییر یافت. مهارت‌هایی اعلام شد که داشتن این توانایی‌ها و مهارت‌ها مصداق باسواد بودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا می شود، حدود ۵ درصد با سواد است. این مهارت‌ها عبارت اند از:


۱- سواد عاطفی : توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان

۲- سواد ارتباطی : توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی

۳- سواد مالی : توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روش‌های پس‌انداز و توازن دخل و خرج

۴- سواد رسانه‌ای : این که فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است

۵- سواد تربیتی : توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته

۶- سواد رایانه‌ای : دانستن مهارت‌های راهبری رایانه

۷- سواد سلامتی : دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماری‌ها.

۸- سواد نژادی و قومی : شناخت نژادها و قومیت‌ها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.

۹- سواد بوم شناختی : دانستن راه‌های حفاظت از محیط زیست.

۱۱- سواد تحلیلی : توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریه‌های مختلف و ایجاد استدلال‌های منطقی بدون تعصب و پیش فرض.

۱۱- سواد انرژی : توانایی مدیریت مصرف انرژی.

۱۲- سواد علمی : علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حل و فصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب.


از آن جا که با سواد بودن به یادگیری این مهارت‌ها وابسته شد، قاعدتا سیستم آموزشی کشورها هم باید متناسب با این مهارت‌ها تغییر رویه می‌داد که متاسفانه فعلا سیستم آموزشی کشور ما، هنوز هیچ تغییری در زمینه آموزش مهارت‌های فوق نکرده است.

●چهارمین ‌و جدیدترین تعریف

○علم با عمل معنا می‌شود

با این حال و به تازگی «یونسکو» یک بار دیگر در تعریف سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف جدید، توانایی ایجاد تغییر، ملاک با سوادی قرار گرفته است، یعنی *شخصی با سواد تلقی می‌شود که بتواند با استفاده از خوانده‌ها و آموخته‌های خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.*

در واقع، این تعریف مکمل تعریف قبلی است؛ چراکه، صرفا دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. در صورتی که مهارت‌ها و دانش آموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آن گاه می‌توان گفت این فرد، انسانی با سواد است.


 در فرآیند آموزش پرورش را قدر بنهیم

✍️ دکتر محسن رنانی، دکتر حسین قربانی