شیشه ی مربا
در دوران دانشجویی، پنیرتان را از یخچال مشترک خوابگاه کش رفته اند؟ راستش را بگویید آن سال ها با دیدن شیشه مربای هویج متعلق به یکی از دانشجویان، بی آن که به او بگویید، کمی از آن را نخورده اید؟!
نه شما "دزد" بودید و نه آن دانشجو یا دانشجویانی که پنیرتان را یواشکی برداشته بودند. اگر به جای پنیر یا مربا، داخل یخچال "پول" دیده بودید، آن را بر نمی داشتید و آن دانشجویان هم همین طور.
این، موضوعِ آزمایش دکتر دن آریلی است که در زمینه اقتصاد رفتاری پژوهش می کند. او در تعدادی از یخچال های خوابگاه دانشجویی دانشگاه MIT آمریکا 6 بسته کوکاکولا قرار داد. همه نوشابه ها ظرف 72 ساعت توسط دانشجویان برداشته شدند.
آریلی در ادامه به جای نوشابه، پول در یخچال ها گذاشت. همان دانشجویانی که نوشابه ها را برداشته و خورده بودند، به پول ها دست نزدند و سرانجام خود دکتر آریلی، پول ها را جمع کرد.
او آزمایش های بیشتری انجام داد. مثلاً در یک آزمایش به دانشجویان تعدادی سوال دادند؛ به آنها گفته شد به ازای هر پاسخ صحیح، مبلغی پول نقد می گیرند. به گروه دیگر گفته شد در قبال هر پاسخ صحیح، ژتونی می گیرند و می توانند آن ژتون را در همان اتاق، به پول نقد تبدیل کنند. نکته این بود که هر دانشجو، خودش تعداد پاسخ های صحیح اش را می شمرد و به ممتحن اعلام می کرد و بر اساس خوداظهاری، «پول» یا «ژتون قابل تبدیل به پول» می گرفت.*
فکر می کنید دانشجویان کدام گروه بیشتر مرتکب تقلب شدند؟ دانشجویانی که قرار بود پول بگیرند، کمتر تقلب کردند ولی گروه دیگر با ناراستی، نمرات خود را بیش از واقعیت اعلام کردند.
علت این است: انسان ها نسبت به "پول" حساسیت بیشتری دارند و اگر درستکار باشند، هرگز به "پول" دیگران تعدی نمی کنند اما این حساسیت در قبال اشیاء دیگری که آنها نیز ارزش پولی دارند، کمتر می شود؛ شاید اسم این پدیده را بتوان "دزدی ملایم" گذاشت.
آزمایش دانشجویان و پول و ژتون را مرور کنید:
وقتی قرار بود "پول" بگیرند، کمتر تقلب می کردند ولی وقتی قرار بود "ژتون" بگیرند بیشتر تقلب کردند و حال آن که می دانستند می توانند آن ژتون ها را در همان اتاق تحویل دهند و در مقابلش پول بگیرند.
پیشنهاد فردی:
به عنوان یک انسان درستکار، حواس تان به این باشد که ممکن است در قبال اموال غیر پولی ، حساسیت کمتری داشته باشید و ناخودآگاه به آنها تعدی کنید.
مثلاً وقتی حواس رئیس تان نیست، ممکن نیست یواشکی از جیب اش 10 هزار تومان بردارید (اصلاً در شأن شما نیست و حتی فکر کردن به آن هم توهین آمیز است) اما بارها و بارها از تلفن اداره برای کار شخصی تان استفاده کرده اید در حالی که تلفن همراه تان روی میزتان قرار داشت.یا بارها بدون اجازه ومرخصی در وقت اداری دنبال کار شخصی بودید یا در وقت کاری پیش امده که کار مثبتی انحام ندادیم وفقط وقت گذرانی ویا کم کاری کردیم ۰
در واقع با این کار، از جیب مدیرتان حتی بیش از 10 هزار تومان
برداشت کرده اید اما غیر مستقیم.
شما ممکن نیست از حسابداری شرکت تان 5 هزار تومان پول بردارید، ولی به راحتی یک دسته کاغذ را به خانه می برید.
مثال های دیگر: کارگری که پولی را مستقیم نمی دزدد ولی کم کاری می کند، مسافری که از پتوی مسافرتی که داخل پرواز به او داده اند خوشش آمده و آن را درون کیفش می گذارد، یک مشتری که کتی را می خرد و از آن خوشش نمی آید و آن را بدون کندن اتیکت به فروشنده بر می گرداند ولی نمی گوید که وقتی کت دستش بوده، گوشه ای از آن به لبه میز گرفته و نخ کش شده است، ناشری که کتاب دیگری را بدون اجازه اش چاپ می کند و ... دهها مثال دیگر.
یادمان باشد که هر آنچه ارزش مالی دارد، درست مانند خود پول است و همان طور که در قبال پول و دزدی آن، حساس هستیم درباره دیگر چیزهایی که ارزش پولی دارند نیز حساس باشیم.
پیشنهاد سازمانی:
به عنوان صاحب یک کار و کسب، ساز و کارهای سازمانی را طوری بچینید که مراقبت از اموال سازمان نیز همانند مراقبت های پولی به رسمیت شناخته شود. به یاد داشته باشید که بسیاری از انسان های درستکار و شریف، در برابر اموال دیگران به اندازه پول دیگران حساس نیستند.
یک آمار نشان می دهد که زیان وارده از محل تقلب در بازگرداندن لباس ها به فروشگاه های لباس فروشی، از کل خرده دزدی ها در آمریکا بیشتر است.
پیشنهاد تربیتی:
به فرزندان خود، حفظ حقوق دیگران را به طور مشخص و با تعیین مصداق ها و گفتن مثال ها یاد دهید؛ به آنها بگویید که هر آنچه مشخصاً متعلق به خودشان نیست، اعم از پول و اشیاء دیگر، قطعاً متعلق به دیگری است و تنها با اجازه مشخص صاحبان آنها می توانند از آنها استفاده کنند.
Www.Safe-product.org
#دن_آریلی..
خبر هیجانانگیز منتشر شده امروز
کتابخانه کنگره آمریکا، مجموعه بسیار جالبی از کتابهای خطی نفیس فارسی را برای مشاهده آنلاین و دانلود، در وبسایت خود قرار داده است.
پیشتر ما، هرگز این امکان را نداشتهایم که یک کتاب خطی باارزش با آن نگارگریها و تذهیبها و صحافیها را ورق بزنیم. اما حالا میتوانیم PDF تعداد قابل توجهی از آنها را دانلود کنیم و در خطاطی و معانی و رنگها و شکلهای آن غرق شویم و لذت ببریم.
سه سال طول کشیده تا این مجموعه فراهم شود و در گام نخست ۱۷۰ اثر، دیجیتال شدهاند و «در مراحل بعدی حداقل ۶۰۰ جلد کتاب چاپ سنگی و بعد کتاب های چاپ سربی در اروپا به فارسی چاپ شده اند که به طور مجازی در اختیار عموم قرار خواهد گرفت».
مثنوی معنوی مولوی، خمسه نظامی گنجوی و شاهنامه فردوسی در میان این کتابها جلوهگری میکنند. از دیگر کتابهای مهم این مجموعه میتوان به کتاب یوسف و زلیخا و کلیات سعدی اشاره کرد!
https://www.loc.gov/collections/persian-language-rare-materials/about-this-collection/
تئوری سوسک!!
داستانی در این رابطه وجود دارد
که منسوب به "ساندار پیچای" است.
"ساندار پیچای"،یک مهندس و مدیر
اجرایی هندی تبار در حوزه فناوری
اطلاعات است که از دهم آگوست ۲۰۱۵
به عنوان مدیر عامل اجرایی شرکت
"گوگل"انتخاب شد.
این داستان را "ساندار" در سخرانی
خود در گوگل بیان کرده است و
"تئوری سوسک در توسعه شخصی"
از آن نشأت می گیرد:
در یک رستوران،یک "سوسک"
ناگهان از جایی پر میزند و بر روی
یک خانم می نشیند.
آن خانم از روی ترس شروع به فریاد
می کند.
وحشت زده بلند می شود و سعی می کند
با پریدن و تکان دادن دست هایش،
"سوسک" را از خود دور کند.
واکنش او مُسری بود و افراد دیگری هم
که سر همان میز بودند وحشت زده
می شوند.
بالاخره آن خانم موفق می شود
سوسک را از خود دور کند.
"سوسک" پر میزند و روی خانم دیگری
نزدیکی او می نشیند.
این بار نوبت او و افراد نزدیکش می شود
که همین حرکت ها را تکرار کنند!
"پیشخدمت" به سمت آنها میدود تا
کمک کند.
در اثر واکنش های خانم دوم، این بار
"سوسک" پر میزند و روی"پیشخدمت"
می نشیند.
پیشخدمت محکم می ایستد و به
رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه
می کند.
زمانی که مطمئن میشود،"سوسک"
را با انگشتانش می گیرد و به خارج
رستوران پرت می کند.
در حالیکه قهوهام را مزه مزه
می کردم، شاهد این جریان بودم و
ذهنم درگیر این موضوع شد.
آیا "سوسک" باعث این رفتارِ
"هیستریک" شده بود؟
اگر اینطور بود،چرا "پیشخدمت" دچار
این رفتار نشد؟
چرا او تقریباً به شکل ایده آلی این
مسئله را حل کرد،بدون اینکه آشفتگی
ایجاد کند؟
این "سوسک" نبود که باعث این
ناآرامی و ناراحتی خانم ها شده بود،
بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد
با "سوسک" موجب ناراحتی شان
شده بود.
من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم
یا مدیرم بر سر من نیست که موجب
ناراحتی من می شود،بلکه ناتوانی من
در برخورد با این مسائل است که من
را ناراحت میکند.
این ترافیک بزرگراه نیست که من
را ناراحت میکند، این ناتوانی من در
برخورد با این پدیده است که موجب
ناراحتیم می شود.
من فهمیدم در زندگی نباید"واکنش"
نشان داد، بلکه باید "پاسخ" داد.
آن خانمها به اتفاق رخ داده "واکنش"
نشان دادند،در حالیکه "پیشخدمت"،
"پاسخ" داد.
"واکنش" ها همیشه غریزی هستند
در حالیکه "پاسخ" ها همراه با تفکرند!
این مفهوم مهمی در فهم زندگی
است.
آدمی که خوشحال است به این
خاطر نیست که همه چیز در زندگیش
درست است؛
او به این خاطر خوشحال است که
"دیدگاهش" نسبت به مسائل درست
است....!!
*یکی را از ملوکِ عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود، و جور و اذیت آغاز کرده، تا جایی که خلق از مکاید[نیرنگ ها] فعل اش به جهان برفتند، و از کُربت[اندوه بر وزن غُربت] جور اش راه غربت گرفتند.
چون رعیت کم شد، ارتفاعِ ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند...
باری به مجلس او شاهنامه همی خواندند، در زوالِ مملکتِ ضحاک و عهدِ فریدون.
وزیر مَلک را پرسید: هیچ توان دانستن که فریدون، که گنج و مُلک و حَشَم نداشت، چگونه بر او مملکت مقرر شد؟ [مَلک] گفت: آنچنان که شنیدی، خلقی بر او به تعصب[هواداری] گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت.
[وزیر پرسید] ای مَلک، چون گرد آمدنِ خلق، موجبِ پادشاهی است، تو مر خلق را پریشان برای چه کنی؟ مگر سرِ پادشاهی کردن نداری؟
مَلک گفت: موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چه باشد؟ [وزیر] گفت: پادشه را کَرَم باید تا بر او گِرد آیند، و رحمت تا در پناه دولت اش ایمن نشینند؛ و تو را این هر دو نیست!
مَلک را پندِ ناصح، موافقِ طبع نیامد؛ روی از سخن در هم کشید و به زندانش فرستاد.
بسی بر نیامد که بنی عم[عموزادگان] سلطان به مُنازعت برخاستند و مُلک پدر خواستند. قومی که از دست تطاول او به جان آمده بودند و پریشان شده، بر ایشان گرد آمدند تا مُلک از تصرف این به در رفت و بر آنان مقرر شد.
پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی، دشمن زور آور است
با رعیت صلح کن، وز چنگِ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را، رعیت لشگرست*
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
*لا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِءٍ مُسْلِمٍ حَتّى تَکُونَ فیهِ عَشْرُ خِصالٍ:*
عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:
*1ـ أَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ.* از او امید خیر باشد.
*2ـ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ.* از بدى او در امان باشند.
*3ـ یَسْتَکْثِرُ قَلیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ،* خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
*4ـ وَ یَسْتَقِلُّ کَثیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ.* خیر بسیار خود را اندک شمارد.
*5ـ لا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَیْهِ،* هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.
*6ـ وَ لا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ.* در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
*7ـ أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنَى.* فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد.
*8ـ وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ.* خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.
*9ـ وَ الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ.* گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.
*10ـ ثُمَّ قالَ(علیه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟* سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟
*قیلَ لَهُ: ما هِىَ؟* به او گفته شد: چیست؟
*قالَ (علیه السلام): لا یَرَى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَیْرٌ مِنّى وَ اَتْقَى.*
فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.
(بحارالأنوار، ج ۷۵ ص۳۳۶ باب ۲۶ و تحف العقول، ص ۴۴۳)
*میلاد با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت یعنی امام علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) را به شما و خانواده محترم تبریک و تهنیت عرض می نمایم.*