وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده
وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده

تلۀ‌ نصیحت


ادامه مطلب ...

آموزه هایی از نلسون ماندلا


نلسون ماندلا را با " انسانیت "بشناسیم ،،،،
( انسانیت یعنی همین !)
۱- ۶۷ سال برای مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی تلاش کرد.
۲- ۲۷ سال زندانی کشید.
 ۱۸ سال آن را در زندانی با ابعاد: ۲/۷۰   * ۲/۱۰ متر
۳- معتقد بود نفرت، مانع فکر کردن منطقی میشود.
۴- پس از آزادی از زندان، از مردم خواست از سفیدپوستان انتقام نگیرند و آنها را ببخشند.
۵- از طریق احترام به انسانها، به دستاوردهای بزرگی دست یافت.
۶- از زندان، به صورت مکاتبه ای، لیسانس حقوق خود را از دانشگاه لندن گرفت.
۷- به مردم گفت: اگر میخواهید با مخالف به صلح برسید باید با او کار کنید و با او شریک شوید.
۸- معتقد بود سختتر از تغییر جامعه، تغییر خودت است.
۹- در پی شوکت فردی نبود.
۱۰- ایرادها و اشتباهات خود را مخفی نمیکرد.
۱۱- کنترل عمیقی بر احساسات و رفتار خود داشت.
۱۲- در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، از زندان بان خود (Christo Brand) به عنوان مهمان ویژه دعوت کرد.
۱۳- وقتی رئیس جمهور بود، از قاضی که (Percy Yutar) او را به اعدام محکوم کرده بود برای شام دعوت کرد.
۱۴- معتقد بود تا فقر از میان نرود، آزادی هرگز بدست نمی آید.
۱۵- توان قابل توجهی در اجماع سازی میان نیروهای مختلف سیاسی را داشت.
۱۶- بر تدوین قانون اساسی آفریقای جنوبی، دقیق نظارت کرد: سندی که تحسین جهانیان را به همراه داشت.
۱۷- میگفت بهترین روش شناخت یک کشور، شناخت وضعیتِ زندانهای آن است.
۱۸- همیشه در حال یادگیری بود.
۱۹- هر که او را ملاقات کرد گفت:
 ماندلا با دقت و علاقه گوش میکند.
۲۰-وقتی به شخصی قدرت بی پایان و غیرقابل مهار میدهید.با این عمل یعنی
یک قدرت هم از وی می ستانید
که آن قدرت عدالت ورزیدن است و اینگونه یک دیکتاتور میسازید. هر چه از او تمنا کردند، کاندید دورۀ دوم ریاست جمهوری نشد. فقط پنج سال رئیس جمهور بود.
۲۱- نام بیوگرافی خود را گذاشت: راه طولانی آزادی.
۲۲- به طور واقعی و پایدار، متواضع و ازخود گذشته بود.
۲۳- ذاتا با پرنسیب بود. دیگران هیچوقت احساس حیله گری از جانب او ندیدند.
۲۴- قدرت و لذتِ از قدرت بسیاری از رهبران آفریقایی را آلوده کرد. ماندلا فراتر از همۀ آنها عمل کرد و چهرۀ ماندگار تاریخ شد.
۲۵- معتقد بود آموزش، مؤثرترین روش تغییر جهان است.
۲۶- مظهرِ بهره برداری از سَمبُل ها بود: شمارۀ زندان خود را به عنوان ابتکارعملی در مبارزه با بیماریها در آفریقا گذاشت (۴۶۶۶۴ Initiative)؛
۲۷- از ۲۵۰ دانشگاه و مؤسسه، جایزۀ صلح و دکترای افتخاری گرفت.
۲۸- به خاطر محبوبیتِ جهانی، سازمان ملل، ۱۸ جولای هر سال (روز تولد او) را به عنوان روز بین المللی نلسون ماندلا ثبت نمود.
۲۹- هم انسانِ شریفی بود و هم سیاستمدار بود
۳۰- میگفت: مرا با موفقیتهایم نسنجید بلکه با تعداد دفعاتی که سقوط کردم و دوباره برخاستم ارزیابی کنید.
و اجازه نداد کسی دستش را ببوسد

روباه و خارپشت


آیزا برلین شاعر یونانی ، متفکرین را به دو گروه تقسیم می کند،

روباه و خارپشت.  

روباهی که هزار چیز کوچک می داند و خارپشتی که یک چیز بزرگ. 

آدمهایی که می شناسیم  هم گاهی به همین دو گروه تقسیم می شوند. آنها که هزار کلک و فریب در آستین دارند و به هر ترتیب و روشی از شاخه‌ای به شاخه ای می‌پرند، و آنها که حیله ای در کیسه ندارند، آنها که درس‌ های کمی بلدند و به همانها می‌چسبند.

پس دسته اول، روباه ها، امروز در کنار یکی هستند و فردا در مقابلش، امروز زیر یک پرچم رژه می روند، فردا زیر پرچم دشمنش، امروز در آغوش یکی هستند، فردا در آغوش رقیبش. 

دسته دوم، خارپشت ها، چیزهای کمی می دانند، دانسته هایی که گاهی از جنس راستگویی است، گاهی دلسوزی، و گاهی صمیمیت و مهربانی. هر چه هستند، خارپشتها دست از آن معدود دانسته های بزرگ بر نمی دارند. اگر مهربانند، در بالا و پایین روزگار مهربان می مانند، و اگر دلسوزند، دلسوز می مانند، و اگر صمیمی هستند، صمیمی.

روباه ها، به تناسب روزگار لباس عوض می کنند، بر اساس شرایط زمان لحن و کلماتشان تغییر می کند

 یک روز مهربانند

 یک روز بی رحم

 یک روز صمیمی هستند

 یک روز بیگانه. 

 روباه های تاریخ گاهی نبردی را می برند، گاهی ثروتی به هم می زنند، گاهی به قدرت می رسند، با این همه هرگز به خوشنامی نمی‌رسند.

 آبرو و نام خوش می‌ماند برای خارپشت‌ها.

 آنها که بر اصولشان ایستادگی می کنند.

 آنها که به معدود دانسته هایشان وفادار می ‌مانند.

روباه ها دیر یا زود فراموش می شوند، خارپشت ها اما در یادها به نیکی می مانند.

معلم و زکریای نارازی

یه ﻣﻌﻠﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ. سنی ازش گذشته و حالا ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﺑﻮﺩ. علاوه بر تجربه، بسیار خوش اخلاق، ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ داشتنی بود. ما با تمام بچگیمون هرگز نمی خواستیم ناراحتیش رو ببینیم. وقت کلاس، ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﻰﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﺵ ﮔﻮﺵ می دادیم.

ﻫﻤﯿﺸﻪ می گفت: ﻫﺮ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ، اگه ﺑﻠﺪ هم ﻧﺒﺎﺷﻢ، ﻣﯿﺮﻡ مطالعه میکنم و جواب میدم. 

ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﻀﯿﻪ ﯼ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﻛﺮﻳﺎﻯ ﺭﺍﺯﻯ قصد ساختنش را داشتند. ﺯﮐﺮﯾﺎﯼ ﺭﺍﺯﯼ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺗﯿﮑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ، ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪ، هموﻧﺠﺎ ﺩﺭﻣاﻧﮕﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﯿﺪ.

ﺑﻌﺪ ﺳﻮالهای ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻗﺎ ﻣﻌﻠﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ.

بچه ها: سگها ﮔﻮشتها ﺭﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ؟

معلم: ﻧﻪ ﺣﺘﻤﺎ روی یکجای بلند یا محفوظ ﺑﻮﺩﻩ؛ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ!

بچه ها: ﺩﺯﺩﺍ یا فقیرها ﮔﻮشتها ﺭﻭ ﻧﺒﺮﺩﻥ؟

معلم: ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ؛ ﺷﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﻮﺩﻩ؛

بچه ها: ﮔﻮشتهایی ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ، ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻧﺒﻮﺩ؟

معلم: ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ، ﭼﻬﺎﺭ ﺗﯿﮑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻛﻪ ﻓﺎﺳﺪ بشه؛

بچه ها: ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮔﻮشتها، ﺳﺎﻟﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﻦ، ﮐﺠﺎ ﺩﺭﻣﻮﻧﮕﺎﻩ ﺭﻭ میسازند؟

معلم: ﺳﻮﺍﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﺣﺘﻤﺎ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﮐﺪﻭﻡ ﺗﻴﻜﻪ ﮔﻮﺷﺖ زودتر فاسد میشه؛

بچه ها: ﺍﻭﻥ ﮔﻮﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﻣﻮﻧﺪ ﺭﻭ ﺁﺧﺮﺵ ﻣﻴﺨﻮﺭﻧﺪ؟

معلم: ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ، ﭘﺴﺮﺟﺎﻥ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ ﺩﻳﮕﻪ...؛ 

بچه ها از این دست سوالها پرسیدند تا اینکه معلم عصبانی و ناراحت شد. از جایش بلند شد و رفت بیرون کلاس قدم زد. ﯾﻪ ﮐﻢ ﻛﻪ آﺭوﻡ ﺷﺪ، برگشت و سرجایش ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺩﻭﺭﻩﯼ ﺧﺪﻣﺘﻢ تموﻡ میشه. ﺑﻪ آﺧﺮ ﻋﻤﺮﻡ ﻫﻢ چیز ﺯﯾﺎﺩی نموﻧﺪه! ﻭﻟﯽ ﺩﻟﻢ می سوزه، ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻤﻠﮑﺘﻢ! ﮐﻪ ﺫﻫﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﯿﮑﺶ، ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ...!

همه اش ﻧﮕﺮﺍﻥ ﮔﻮﺷت ﻫﺴﺘﻨﺪ. از بین این همه سوال که درباره گوشت پرسیدید یک نفر نپرسید درمانگاه چی شد؟ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ؟ ﻧﺸﺪ؟ ﺍﺻﻼ اون زمان ﭼﻄﻮﺭ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎهی ﻣﯿﺴﺎﺯند؟ چه سبکی داشته؟ چه بخش هایی براش درست کردند؟

ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺗﻮی ﺫﻫﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﺮ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ، ﺟﺎﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻭ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﻭﻃﻦ نمی مونه. 

ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﺨﻮﺭه ﺳﺮﺵ ﺭا ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﺁﺭوﻡ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ...! 

ﻭﻟﻰ ﻣﺎ ﻧﺮﻓﺘﯿﻢ. آنروز ﺧﯿﻠﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﭼﯽ ﮔﻔﺖ ﻭ ﭼﯽ ﺷﺪ. ﻓﻘﻂ به احترام او، ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ساکت سرجامون ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺗﺎ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭد.

متاسفانه

حکایت این روزهای مملکت همینه. هیچکی دنبال سازندگی، راهکاری برای عمران و گشایش نیست. توی هیچ جمعی برای برون رفت از این بن بست و خلاصی از مشکلات بحثی نیست!   فقط ذهنمون درگیر دلار، ارز، سکه، بورس و جدیدا مرغ و  تخم مرغ و روغن و... هست 

باید فرهیختگان فکری کنند..

امتحانات عجیب

محمد جعفر خیاطی، یکی از عجیب ترین معلمان دنیا بود و امتحاناتش عجیب تر! 


 امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه خودش را تصحیح می‌کرد، آن هم نه در کلاس، در خانه... دور از چشم همه! 

 اولین باری که برگه‌ امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.

 فردای آن روز در کلاس وقتی همه بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من. به جز من که از خودم غلط گرفته بودم. من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم.

 بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ بهتری بگیرم.


 مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت. چهره‌ همکلاسی‌هایم دیدنی بود.


 آنها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند.


 اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود. فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم.


 چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم. 

 زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم. اما یک روز برگه‌ امتحانمان دست معلم می‌افتد. آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می گیریم.


 تا می‌توانی غلط‌های خودت را بگیر قبل از اینکه غلطت را بگیرند.

www.shayestehmr.blogsky.com

آنی تایم و آنی وِر فقط یک اشتباه لفظی نیست!

✅  متن خوبی جناب داننده نوشته است. ایشان را از نزدیک‌نمی شناسم ولی هرکسی حرف خوبی بزند را دوست می دارم.

ما مدیر هستیم و ممکن است در جای دیگری همین تذکر شامل حالمان شود.

پس باید حتما قسمتی از وقتمان را به این تذکرات اختصاص دهیم.

بخوانیم . در اینترنت بیشتر تحقیق کنیم . فیلم ببینیم . موسیقی فاخر گوش دهیم و با مردم عادی معاشرت بیشتری داشته باشیم....

ارادتمند شایسته


✍️مصطفی داننده

زبان است دیگر، گاهی نمی‌چرخد. اشتباه می‌کند؛ مثلا آروم نمی‌گیریم را نمی‌گیگیریم می‌گوید. البته بهتر است این اشتباه لسانی را قبول کنیم و قلدرمآبانه سهو زبانی خودمان را گردن دیگران نیندازیم. خود نویسنده این متن که زبانش کیبورد لپ تاپ است، بارها در نوشتن دچار اشتباهی سهوی شده است که بیا و ببین.

برخی اشتباه‌ها اما اتفاقی نیست. این که نماینده‌ای دو کلمه ساده انگلیسی «anytime & anywhere» را « آنی تایم، آنی وِر» تلفظ می‌کند، نشان می‌دهد این نماینده جوان پارلمان، تا به حال این دو کلمه را ندیده، نخوانده و نشنیده است. همین الان این دو کلمه وارد ادبیات فارسی شده است و خیلی‌ها در مکالمات روزمره خود از آن استفاده می‌کنند و این که جناب نماینده این چنین آنها را تلفظ می‌کند، بسی جای تعجب دارد.

با مرور از این جنس اشتباهات، پی به این مسئله می‌بریم که  ندانستن در برخی مسؤولان ما یک اپیدمی است. وقتی نماینده‌ای در مجلس دهم، مشهورترین موزه دنیا یعنی لوور را ««لووُر، لووِر، لووووور و لوبر» می‌خواند یا عضو شورای شهری در شیراز ونیز ایتالیا را متعلق به سوئیس می‌داند، باید هم ماموران آژانس بین‌المللی اتمی « آنی تایم ، آنی وِر» به ایران سر بزنند!

وقتی کریمی قدوسی که چند دوره‌ای هم نماینده است؛ ان‌پی‌تی یا معاهده منع اشاعه سلاح هسته‌ای (N.P.T) را به اشتباه (MPT) می‌نویسد، تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.


دلیل این ندانستن‌ها ساده است.

1-این افراد کتاب نمی‌خوانند. قطعا کسی که کتاب خوانده است حداقل یکبار هم که شده نام این موزه و آن شهر و برخی کلمات انگلیسی  دیده است.

2-این افراد به اینترنت سر نمی‌زنند. در اینترنت بارها و بارها چنین کلماتی قابل مشاهده هستند.

3-این افراد فیلم نمی‎بیند. در فیلم‌های و سریال‌های داخلی و خارجی به کرات از این کلمات استفاده شده است.

4-این افراد مشورت نمی‌کنند. به هر دلیلی برخی مسؤولان کشور، کتاب نمی‌خوانند، به اینترنت سر نمی‌زنند و فیلم نمی‌بییند. به نظر می‌رسد آنها قبل از اینکه حرفی را بزنند یا متنی را بخوانند با کسی مشورت نمی‌کنند و از آنها نظر نمی‌خواهند.

باور کنیم این اشتباهات لپی، لفظی یا حاصل اشتباه و خستگی نیست. این‌ها حاصل ندانستن است.

مسؤولان کشور در هر رده‌ای باید بیشتر از مردم عادی بخوانند، ببیند و بشنوند. امروز مردم به ویژه نسل جوان در دریایی اطلاعات غوطه ور هستند و گام‌های بلندی را به سوی کسب دانش و فضیلت برداشته‌اند. نمی‌شود کسی که وظیفه اداره کشور را به عهده دارد از نظر اطلاعات از مردم خود عقب باشد.

اداره کشور، مائده آسمانی نیست که به یک انسان برسد و او با خوردن آن بتواند به همه امور مسلط باشد. تنها راه، خواندن و استفاده از تجریبات دیگران است. این اشتباهات شاید از مردم عادی پذیرفتنی باشد اما از کسی  که سرنوشت، آینده و ثروت ما دست آنهاست، قابل قبول نیست.

در نهایت باید به یک نکته دیگر هم اشاره کرد. سعی نکنیم در کلام و گفتار خود از کلمه و یا نامی که نمی‌دانیم چیست و به کجا تعلق دارد، استفاده کنیم. به کار بردن کلمات قلمبه سلمبه در بیان آدمی، به معنای سواد و با کلاس بودن نیست.


www.shayestehmr.blogsky.com