وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده
وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده

روی زندگی را نپوشانیم...

بیاییم روی زندگی‌را نپوشانیم...؟؟!!


اگر عادت داری همیشه روی مبل‌ها و فرش‌ها را بپوشانی، زندگی نمی‌کنی.

اگر پنجره‌ها را به بهانه‌ی آنکه پرده‌ها کثیف می‌شوند باز نمی‌کنی، زندگی نمی‌کنی.

اگر روکش مشمایی صندلی‌های ماشینت را هنوز دور ننداخته‌ای زندگی نمی‌کنی.

دیر می‌شود عزیز...

بیا دست برداریم از این اسارت کهنه که به مسخره‌ترین طرز ممکن نامش شده قناعت و چنگ انداخته به باورهایمان.

عمر تمام این وسایل می‌تواند از من و تو و نسل آینده‌مان بیشتر باشد.

چه عیبی دارد؟ کثیف شدند تمیزشان می‌کنیم.

ما معنای مراقبت را اشتباه فهمیده‌ایم.

نباید این ترس باعث شود لذت بردن از آنها را فراموش کنیم.

اگر راحت‌تر زندگی کنیم آرامتر و کم‌دغدغه‌تر هم خواهیم بود.

فقط فکر کن که چه صفایی داشته رقص نسیم و پرده‌های بلند رو به حیاط و آن‌همه گلدان در جای‌جای زندگی. و چه لذتش بیشتر بود شستن و تکاندن فرش‌های لاکی پس از فصلی و سالی. حالا در آپارتمان‌هایمان اسیر شده‌ایم در میان این روکش‌ها و حفاظ‌ها... 

خوشبختی واقعی همین حوالی‌ست، در سادگی، در سهل‌گیری زندگی...

روی زندگی را نپوشانیم...


shayestehmr.bligsky.com

قاضی یا معلم ؟ سریال معلم دهکده

در سریال معلم دهکده؛ نامزد معلم ازش میپرسه شما که قاضی بودید چرا رها کردید و معلم شدید؟


ایشون جواب میدن:

چون وقتی به مراجعینم و مجرمینی که پیش من می آمدند دقیق می شدم 

می دیدم که اونها کسانی هستند که یا آموزش ندیده اند

و یا آموزشی که دیده اند درست نبوده و به خودم گفتم: به جای پرداختن به شاخ و برگ باید به اصلاح ریشه بپردازیم.


و ما چقدر به معلم دانا بیش از قاضی عادل نیازمندیم

برای فرزندانمان قصه هایی بگوییم که بیدار شوند نه قصه هایی که به خواب فرو روند

بیداری وجدان و خرد دلنشین تر از خواب است ...


shayestehmr.blogsky.com

اثر شوفر چیست؟


ماکس پلانک بعد از این‌که جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ می‌گیرد ، یک تور دور آلمان می‌ گذارد و در شهرهای مختلف درباره مکانیک کوانتوم صحبت می‌کند.

چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه می‌کند راننده‌ اش احساس می کند که همه مطالب را یاد گرفته است و روزی به آقای پلانک می گوید : شما از تکرار این حرف‌ها خسته نمی‌شوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم.

می خواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است ، من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد می‌شود.

 پلانک هم قبول می‌کند!

شوفر خیلی خوب در جلسه درباره مکانیک کوانتوم صحبت می‌کند و شونده‌ها هم خیلی لذت می‌برند. در انتهای جلسه فیزیک‌دانی بلند می‌شود و سوالی را مطرح می‌کند.

شوفر که جواب سوال را نمی داند در نهایت خونسردی می‌گوید:

« من تعجب می‌کنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ سوال‌هایی به این اندازه ساده می‌پرسند که حتی شوفر من هم می‌تواند جواب بدهد! شوفر عزیز ، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید».

امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را  «اثر شوفر» گذاشته اند. 

این اثر ناشی از نوعی توهم دانایی است که افراد همه چیز دان بیشتر به آن مبتلا می شوند.

باید توجه کرد که دانش مانند کوهی یخی است که بخش کمی از آن قابل رویت است و بخش اعظم آن را نمی توان مشاهده کرد. افراد سطحی نگر صرفا بخش قابل مشاهده دانش را می بینند و گمان می کنند که کل دانش را دریافت کرده اند ، در حالی که این فقط توهمی از دانایی است.

حال اگر همان یک جلسه ، روالی ماندگار شود ، شوفرها در مسند دانشمندان و دانشمندان نیز در جایگاه شوفرها ادامه فعالیت خواهند داد. و دریغا که در تطابق اجتماعی ، چه بسیار این داستان آشناست...

shayestehmr.blogsky.com

عشق در اولین نگاه

هر دو می گویند 

احساسی ناگهانی آنها را به هم رسانده است 

زیباست این یقین

شک از آن هم زیباتر 

معتقدند چون همدیگر را نمی شناختند

هیچ گاه چیزی میانشان اتفاق نیفتاده بود

اما این خیابانها این راه¬پله ها این راهروها

شاید اینجاها خیلی از کنار هم رد شده بودند

دلم می خواهد ازشان می پرسیدم

آیا هیچ خاطره¬ای ندارند

شاید از یک دری چرخان

یا روزی از روبرو شدن

در جایی نه در میان جمعیت

از اشتباه گرفتنِ شمارۀ همدیگر

اما پاسخشان را می دانم 

چنین چیزهایی به خاطر نمی آرند

اما هر آغازی

چیزی نیست مگر ادامه¬ای

از خیلی وقت پیش ها

تصادف با آنها در حال بازی بوده است

چون هنوز وقتش نشده بود 

خود را به سرنوشت آنها تبدیل کند

آنها را به هم نزدیک و سپس از هم دور کرد

راهشان را بست 

و در حالی که خنده ای را فرو می خورد

خودش را کنار کشید 

علامت هایی بود

حتی اگر آنها نمی توانستند آنها را بخوانند

شاید سه سال پیش بود 

یا شاید هم سه¬شنبۀ پیش

برگی خورد به شانۀ آن بعد آمد خورد به شانۀ این

یک چیزی را آن گم کرد و این پیدا کرد

چه کسی می داند شاید توپی بود 

که در جنگل کودکی گم شده بود

اما هر آغازی

چیزی نیست مگر ادامه¬ای

کتاب سرنوشت همیشه باز است

دستگیره ها و زنگ های دری بوده

که اثرِ دستی بر آنها می ماند

آنگاه اثرِ دستی دیگر بر آنها می نشست 

چمدان هایی کنارِ هم هنگامِ ثبت شدن

و شاید خوابی که یک شب هر دو دیدند

و صبح که بیدار شدند یادشان رفت 

اما هر آغازی 

چیزی نیست مگر ادامه¬ای

و کتاب سرنوشت 

همیشه در وسط هایش باز است


ویسْلاوا شیمْبورسْکا

دیگر نمی توانم پنهانت کنم!

دیگر نمی توانم پنهانت کنم!

از درخشش نوشته هایم می فهمند،

برای تو می نویسم

از شادی قدم هایم،

شوق دیدن تو را در می یابند

از انبوه عسل بر لبانم،

نشان بوسه تو را پیدا می کنند

چگونه می خواهی قصه عاشقانه مان را

از حافظه گنجشکان پاک کنی

و قانع شان کنی که خاطراتشان را منتشر نکنند!؟



#نزارقبانی

حکایت اخراج مورچه!!

حکایت اخراج مورچه!!

 

داستان مورچه و کارمند شدن او را شنیده‌اید؟ اگر شنیده یا خوانده‌اید، یک بار دیگر بخوانید، ضرر نمی‌کنید.


مورچه کوچکی بود که هر روز صبح زود سر کار خود حاضر می‌شد و بلافاصله کارش را شروع می‌کرد، مورچه خیلی کار می‌کرد و تولید زیادی داشت و از کارش هم راضی بود و همیشه خدا را شکر می‌کرد.


سلطان جنگل، آقای شیر از اینکه مورچه بدون رئیس کار می‌کرد بسیار متعجب بود و این همه فعالیت را باور نمی‌کرد، شیر پیش خودش فکر کرد که اگر مورچه بدون نظارت می‌تواند این‌همه تولید داشته باشد به‌طور مسلم اگر رئیس داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت. بنابراین آقای شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارش‌های خوب مشهور بود به‌عنوان رئیس مورچه استخدام کرد. سوسک در نخستین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد و چون به همکاری برای تایپ گزارش‌ها و بایگانی و پاسخگویی به تلفن‌ها و... نیاز داشت، یک عنکبوت استخدام کرد. آقای شیر از گزارش‌های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار هم برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که به‌وسیله مورچه انجام می‌شود استفاده کند تا شیر بتواند این نمودارها را در شورای معاونان و مدیران نمایش دهد. سوسک برای انجام این امور یک رایانه و پرینتر لیزری خرید و برای اداره فناوری و اطلاعات یک پروانه زیباروی استخدام کرد. شیر به سوسک دستور پیگیری کارها را صادر کرد و سوسک به عنکبوت گفت و عنکبوت از پروانه، گزارش آمار روزانه خواست و پروانه هم به مورچه دستور داد که هر روز گزارش کار خود را ارائه کند تا نتیجه نهایی به آقای شیر داده شود تا شیر هم بتواند در جلسه هیات‌مدیره گزارش مناسب ارائه کند. مورچه که تا چند وقت پیش بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می‌کرد از این‌همه کاغذبازی اداری و جلسات مکرر و نوشتن گزارش روزانه و داشتن روسای متعدد، حسابی خسته و کلافه شده بود و نمی‌توانست به‌خوبی کارش را انجام دهد. شیر وقتی از نارضایتی مورچه آگاه شد به این نتیجه رسید تا فردی را به‌عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می‌کرد بگمارد و به همین منظور ملخ استخدام شد. نخستین کار مدیر داخلی خریداری یک فرش و میز و صندلی اداری برای کارش بود. ملخ همچنین احتیاج به رایانه و کارمند داشت آنها را از اداره قبلی خودش به این اداره مامور کرد تا به او در تهیه و کنترل کارها و بهینه‌سازی فعالیت مورچه کمک کنند. محیطی که مورچه در آن کار می‌کرد به‌مرور شلوغ و به مکانی فاقد شورونشاط تبدیل‌شده بود و همه نگران و پر استرس شده بودند و گزارش‌های رسیده نشان می‌داد که تولیدات مورچه به طور مرتب کمتر از قبل شده به همین دلیل ملخ، آقای شیر را قانع کرد که برای رونق دوباره کار باید به مطالعات هواشناسی پرداخت و شرایط زیست‌محیطی و مکان‌یابی را بازهم مورد بررسی قرار داد تا شاید با تغییر اکوسیستم منطقه یا جابه‌جایی محل کار، بازده کار مورچه افزایش یابد. بنابراین شیر یک جغد باپرستیژ را که به زبان دوم زرگری هم آشنایی داشت و خارجه هم رفته بود به‌عنوان مشاور عالی استخدام کرد تا امور را دوباره بررسی کند و مشکلات پیش روی مورچه را مشخص و راه‌حل نهایی ارائه کند. جغد سریع مرکز تحقیقات و آموزش را به کمک استادان بزرگ همچون زرافه و الاغ و فیل و گاو راه‌اندازی کرد و بعد از ۳ ماه صرف وقت، گزارشی در چند جلد تهیه کرد و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش‌آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است و طرح بهینه‌سازی نیروی انسانی و چارت سازمانی مشاغل با تعریف پست‌ها و عناوین شغلی را تقدیم آقای شیر کرد تا با کاهش نیروی انسانی، بهره‌وری افزایش یابد.

درست حدس زدید، نخستین کسی که به‌عنوان نیروی مازاد از سوی آقای رئیس اخراج شد همان مورچه بدبختی بود که روزگاری بدون آقابالاسر داشت کارش را انجام می‌داد، حالا هم تشخیص کاملا درست بود، زیرا مورچه به راستی دیگر انگیزه‌ای برای کار کردن نداشت.


و این است حکایت سیستمهای اداری ما

معرفی کتاب آیات متروک

معرفی کتاب آیات متروک: گواهانی بر حقانیت دعوت محمد بن عبدالله

محمدعلی میرباقری در کتاب آیات متروک: گواهانی بر حقانیت دعوت محمد بن عبدالله سعی کرده نشان دهد چگونه برخی از آیات قرآن که آن‌ها را «آیات ذم» می‌نامد، نشانگر حقانیت پیامبر اسلام هستند.

این کتاب شامل تبیینی کوتاه از مدعای متن و فهرست آیاتی است که آن‌ها را گواه راستین بودن دعوی پیامبر اسلام می‌داند.

در بخشی از کتاب آیات متروک: گواهانی بر حقانیت دعوت محمد بن عبدالله می‌خوانیم:

فرض کنید شما پیامبری دروغین هستید و می‌خواهید با ادعای کاذبِ فرستاده‌ی خدا بودن، دیگران را به سوی خویش دعوت کنید. قاعدتاً در چنین شرایطی شما مایل هستید که هرچه بیشتر در ذهن مردم جایگاهی قدسی، مبرا از اشتباه، و مورد عنایت خاص خداوند داشته باشید. زیرا هر مقصودی که برای رسیدن به آن به دعوت دروغین دست زده‌ باشید، از این طریق بهتر حاصل می‌شود. در چنین شرایطی، شما آیاتی را درون کتاب مقدس ادعایی خود قرار نمی‌دهید که، ولو به‌حسب ظاهر، طبق آن‌ها از جانب خداوند مورد عتاب، تهدید یا تخفیف قرار گرفته باشید. تا آنجایی که ما ذهن و نیات بشری را می‌شناسیم، این دو (یعنی دعوی دروغین، و آوردن آیات ذم) با یکدیگر در تعارضند. پس وجود چنین آیاتی در قرآن نشان راستین بودن دعوی پیامبر اسلام است.

کلمات کلیدی: حقانیت محمد، اثبات نبوت به زبان ساده، اثبات اسلام، اثبات وحی به پیامبر، دین اسلام در قرآن، اسلام شناسی، دین اسلام pdf، معلومات درباره اسلام ، اسلام چیست ، دین اسلام ، پیرامون اسلام، مسلمان، 


http://ketabesabz.com/dl/87514