در هر نظام اجتماعی یا سازمانی، رفتار مدیران کانون تأثیرگذاری بر فضای اخلاقی و فرهنگی آن محیط است. مدیران نه تنها مسئول اداره امور هستند، بلکه رفتار آنها بهعنوان یک الگو، مرزهای اخلاقی افراد را میسازد یا تغییر میدهد.
مطالعات نشان میدهند که احساس عدالت و احترام در تعاملات کاری یا اجتماعی، اصلیترین عاملی است که اخلاقیات را حفظ و تقویت میکند.
برای مثال، آزمایشی توسط دن آریلی نشان داد که وقتی آزمایشگر با مشتریان رفتاری محترمانه داشت، افراد بیشتر تمایل داشتند اشتباهات مثل دریافت پول اضافی را صادقانه اصلاح کنند.
اما زمانی که همان آزمایشگر بیاحترامی نشان داد یا وقت مشتریان را بدون عذرخواهی تلف کرد، بسیاری از افراد خود را مجاز دانستند به اصول اخلاقی توجهی نکنند.
این آزمایش بیانگر یک واقعیت مهم است:
اگر مردم یا کارکنان در محیطی باشند که بیعدالتی یا ظلم را از مدیران آن حس کنند، تمایل کمتری به رعایت هنجارهای اخلاقی دارند.
این احساس میتواند زمینهساز رفتارهایی همچون کمکاری، ریاکاری، تقلب و حتی دزدی شود. به عبارت بهتر، شکاف بین رفتار مدیران و اصول اخلاقی در نهایت میتواند اخلاق عمومی را متزلزل کند.
نکته کلیدی:
مدیران با رفتار خود، انگارههایی را در ذهن کارکنان و جامعه میسازند. زمانی که مدیریت بر پایه عدالت، احترام و الگوی رفتاری سالم باشد، هنجارهای مثبت جایگاه مستحکمی پیدا میکنند. اما اگر جای این رفتارها را بیاحترامی، تبعیض یا ظلم بگیرد، مردم از اصول اخلاقی فاصله میگیرند و جامعه یا سازمان به سمت آسیبهای جدی حرکت میکند.
پیام اصلی: مدیران باید درک کنند که هر اقدام و تصمیم آنان، الگوی بزرگی برای زیردستان خود است. آنان با رفتار خود میتوانند جامعهای را به سمت رشد اخلاقی هدایت کنند یا باعث متزلزل شدن ارزشهای آن شوند.
اخلاق قوی و کارآمد، از عدالت رفتاری مدیران آغاز میشود.