وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده
وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده

با یک راه‌حل مطمئن برای همیشه «فراموشی» را از سازمان‌تان حذف کنید!

سازمان‌ها، چه کوچک و چه بزرگ، مشکلِ مشترک و مهمی دارند به‌نامِ «فراموشی»! مسئله مهمی که البته اغلب نادیده انگاشته می‌شود و به نظر می‌آید همیشه با توجیه و فرافکنی همراه است!

با این‌همه، باید بدانید که «فراموشی» در یک سازمان و به خصوص در یک تیم فروش، برابر است با بی‌نظمی و عدم ساختارمندی و این دو هم برابرند با کاهش فروش، ناتوانی در جذب مشتری و از دست‌دادن مشتری قدیمی. نتیجه این روال هم که یک چیز است: از میان رفتن بیزینس!  ادامه مطلب ...

سلطه‌ی سامانه‌های خلق‌الساعه‌ی دایم‌الخراب بر دوش فعالان اقتصادی!

آیا تاوان و خسارت این همه سامانه را فعالان اقتصادی با اضافه کردن چندین سیستم و چندین نیرو (هر نیرو با حداقل ۱۷ میلیون حقوق و مزایا) باید پرداخت کنند؟!

 

آیا نمی شد یک سامانه جامع برای تمام ادارات و سازمانها درست می شد و کلیه اطلاعات کالاها و خدمات در آن ثبت می شد و همه ادارات از آن بهره برداری می کردند؟!

 

ساختن هر سامانه چند میلیارد تومان درآمد دارد؟!

 

در ادامه، لیست بخشی از سامانه های اصلی که شرکت‌های تولیدی و بازرگانی با آنها درگیر هستند :

 

۱- سامانه جامع تجارت

۲- سامانه جامع انبارها

۳- سامانه پنجره‌ی واحد گمرکی

۴- سامانه معاملات فصلی  ادامه مطلب ...

پادکست چیست؟

پادکست، یک رسانه صوتی آنلاین است که محتواهای گوناگون را در اختیار شنوندگان قرار می‌دهد. واژه “پادکست” از دو کلمه “پاد” به معنای پخش و “کست” به معنای برنامه‌های تلویزیونی یا رادیویی تشکیل شده است.

مفهوم پادکست

پادکست چیست؟ پادکست‌ها، در واقع محتواهای صوتی هستند که توسط افراد یا شرکت‌ها تولید می‌شوند و به صورت آنلاین قابل دسترسی خواهند بود. این محتواها معمولاً در قالب قسمت‌های مختلف یا اپیزودها منتشر می‌شوند و می‌توانند موضوعات گوناگونی از آموزش تا سرگرمی و اخبار را پوشش دهند.

تاریخچه پادکست

پادکست به عنوان یک مفهوم نسبتاً جدید در دنیای رسانه‌ها ظهور کرده است. در اوائل دهه‌ی ۲۰۰۰، ظهور تکنولوژی دیجیتال و اینترنت باعث شد تا امکان پخش و بازپخش محتوای صوتی به راحتی در دسترس عموم مردم قرار گیرد. این تغییرات با انتقال مفاهیم رادیویی به دنیای آنلاین، موجب تولد پدیده ای جدید به نام پادکست گردید.

پادکست‌ها به سرعت مخاطبان جدیدی را به خود جذب کردند. از اینرو ابزارهای تولید محتوا و به اشتراک گذاری محتوا به شدت نزد مردم محبوبیت یافت و افراد شروع به تولید محتوای صوتی خود کردند. به این ترتیب در گذر زمان پادکست‌ها به یکی از ابزارهای ارتباطی و آموزشی بسیار قدرتمند تبدیل شدند.

پادکست چیه؟ 

ادامه مطلب ...

چرا پادکست گوش کنیم؟

پادکستها در خدمت علم مدیریت

پادکست‌ها یکی از جذاب‌ترین و محبوب‌ترین نوع محتوا در دنیای امروزی هستند. اما چرا پادکست گوش کنیم؟

 پادکست‌ به ما اجازه می‌دهد که به صدای افراد مورد علاقه خود گوش کنیم و از دانش و تجربه آن‌ها بهره‌مند شویم. پادکست‌ها می‌توانند در زمینه‌های مختلفی مانند مدیریت، سیاست، اقتصاد، فرهنگ، هنر، علم، ورزش، سلامت و غیره تولید شوند و به ما امکان یادگیری و تفریح بدهند.

 در این مقاله قصد داریم به مهم‌ترین دلایل اهمیت گوش دادن به پادکست‌ها بپردازیم و نشان دهیم که چرا پادکست گوش کنیم؟


چرا پادکست‌ها پرطرفدار شده اند؟  ادامه مطلب ...

سطح آمادگی فناوری (TRL) چیست

سطح آمادگی فناوری (TRL): راهنمایی کامل برای ارزیابی فناوری‌ها

سطح آمادگی فناوری یک مفهوم کلیدی در جهان فناوری است. در اصل، سطح آمادگی فناوری یک معیار است که برای ارزیابی و توصیف نحوه پیشرفت و توسعه یک فناوری در طول زمان استفاده می‌شود. این معیار، فرایند تحقیق و توسعه فناوری را به مراحل مختلف تقسیم می‌کند و امکان مقایسه و تجزیه و تحلیل پیشرفت یک فناوری را فراهم می‌کند.

 تعریف سطح آمادگی فناوری (TRL)

سطح آمادگی فناوری به طور کلی توسط مفهوم "TRL" به شکل خلاصه نشان داده می‌شود. "TRL" مخفف عبارت Technology Readiness Level می‌باشد و مقیاسی است که توسط سازمان فضایی آمریکا (NASA) برای ارزیابی فناوری‌ها تعریف شده است. این مقیاس، فرایند توسعه و به کارگیری فناوری را به نه مرحله تقسیم می‌کند، که هر مرحله به مرحله بعدی، پیشرفت و تحقق بیشتر فناوری را نشان می‌دهد.

   ادامه مطلب ...

هشت نقش‌ کلیدی در یک استارت‌آپ

احتمالاً فکر می‌کنید که یک ایده عالی و کمی بودجه، همه چیزی است که برای راه‌اندازی یک استارت‌آپ موفق نیاز دارید. کاملاً در اشتباه هستید. یکی از دلایل اصلی شکست استارت‌آپ‌ها، نداشتن تیم کاری مناسب است. وقتی استارت‌آپ خود را تأسیس می‌کنید، استخدام افراد مناسب، برای سمت‌های مناسب، موضوعی کلیدی است که باید به آن توجه داشته باشید. باید این نکته مهم را در نظر داشت که استخدام افرادی که صرفاً ظاهراً رزومه خوبی دارند، ملاکی برای مناسب بودن آن‌ها برای جایگاه مورد نظر شما نمی‌باشد.

در اینجا ابتدا این سؤالات پیش می‌آید که چگونه فرد مناسبی را برای استارت‌آپ خود استخدام می‌کنید؟ تیم کاری مناسب که شما را از سقوط و ناامیدی به موفقیت رهنمون می‌سازد، چه مشخصه‌هایی دارد؟

اگرچه پاسخ به این سؤالات الزامی است، اما این همه آن چیزی نیست که یک استارت‌آپ باید به آن توجه داشته باشد. مطالعات دانشگاه هاروارد، نشان می‌دهد که تجربه و تخصص، به تنهایی برای رشد و شکوفایی یک تیم کاری جدید کافی نیست. درست است که تجربه، منابع در دسترس تیم را گسترده‌تر نموده و به افراد کمک می‌کند تا فرصت‌های پیش رو را بهتر شناسایی کنند؛ اما یک تیم کارآمد، برای شکوفایی واقعی، به یکسری مهارت‌های نرم هم نیاز دارد.

از این منظر، استخدام افراد مناسب، به معنای اطمینان یافتن از این موضوع است که این افراد هم بر روی کاغذ و هم در واقعیت، افراد مناسبی باشند. چیز دیگری که ضروری به نظر می‌رسد، یک چشم‌انداز استراتژیک و شور و اشتیاق کارآفرینی مشترک برای پیش بردن استارت‌آپ از دره مرگ، به سوی رشد و ترقی است. در این رویکرد، نقش‌های استارت‌آپی و مهارت‌های مرتبط با آن‌ها، به اندازه فردی که در آن نقش‌ها قرار می‌گیرد، اهمیت می‌یابد. در ادامه، هشت نقش کلیدی که باعث به موفقیت رسیدن یا شکست یک استارت‌آپ می‌شوند را معرفی می‌کنیم.

 1. مدیرعامل (Chief Executive Officer -CEO):

مدیرعامل به‌عنوان بالاترین قدرت اجرایی یک استارت‌آپ، اغلب به‌عنوان فردی دوراندیش شناخته می‌شود؛ یک رهبر و تصمیم‌گیرنده که در داشتن رؤیایی بزرگ و شور و اشتیاق در مورد آنچه شرکت در آینده می‌تواند به‌دست آورد، استعداد خاصی دارد.

نکته کلیدی که باید به آن دقت داشت، مهارت‌های اصلی است که یک مدیرعامل استارت‌آپی باید در جعبه‌ابزار خود داشته باشد:

الف) داشتن چشم‌انداز روشن: چشم‌انداز ذهنی یک مدیرعامل موفق، کاملاً بنیادین و بلندپروازانه است. وی باید دائماً به دنبال فرصت‌هایی برای عرضه محصول به بازار، جذب مشتریان جدید و یافتن جایگاهی مناسب در صنعت باشد. 44 درصد از استارت‌آپ‌ها به این دلیل با شکست مواجه می‌شوند که برای محصول آن‌ها، نیاز بازار مشخصی وجود ندارد. از این منظر، پیدا کردن نقاط ضعف و اصلاح آن‌ها، یک بخش مهم از وظایف مدیرعامل است.

ب) همه‌کاره بودن: یک استارت‌آپ، به‌ویژه در سطوح اولیه فعالیت‌ها، استطاعت لازم جهت استخدام مشاوران و کارشناسان مختلف برای کمک به تحقق چشم‌انداز خود را ندارد. به همین دلیل است که مدیرعامل باید همه‌کاره باشد. مدیرعامل باید در پوشیدن کلاه‌های مختلف و حل مشکلات مختلف، خبره باشد. وقتی مدیرعامل مشکلی را رفع نمود یا کاری را در فهرست وظایف بی‌انتهایش انجام داد، همیشه باید این سؤال را داشته باشد که کار بعدی چیست؟ در نقش مدیرعامل، فضایی برای گفتن این جمله که «این کار من نیست» وجود ندارد. در عوض، مدیرعامل همیشه باید در مورد آن کاری که می‌تواند انجام دهد تا شرکت پیشرفت کند، تفکر استراتژیک داشته باشد.

ج) قدرت رهبری: یک مدیرعامل، دائماً این سؤال را می‌پرسد که آیا افراد مناسب در جایگاه‌های مناسب قرار دارند یا خیر. آیا هیچ نقشی وجود دارد که باید مجدداً سازمان‌دهی شود؟ آیا سیب خرابی وجود دارد که عملکرد بقیه تیم را تحت تأثیر قرار داده است؟ آیا افراد شغل خود را دوست دارند؟ آیا در دوره افول شرکت، باید یک عقب‌نشینی در زمینه تیم‌سازی داشته باشیم؟ آیا برای نیازهای برآورده نشده، باید واکسن جدیدی ایجاد کنیم؟

شاید از خود بپرسید که مسئولیت‌های اصلی یک مدیرعامل استارت‌آپی چیست؟ در پاسخ به این پرسش، می‌توان به مجموعه‌ای از وظایف بسیار کلیدی اشاره نمود:

  • تعیین استراتژی و جهت‌گیری کسب‌وکار
  • ایجاد فرهنگ، ارزش‌ها و رفتارهای استارت‌آپی
  • استخدام و رهبری تیم اجرایی شرکت
  • اتخاذ تصمیمات مدیریتی و عملیاتی مهم
  • تمرکز بر نیازهای همه ذینفعان، از سرمایه‌گذار گرفته تا کارکنان، مشتریان و سهامداران

 2. مدیر ارشد فناوری (Chief Technology Officer -CTO):

نقش یک مدیر ارشد فناوری، تنها توسعه فنی محصول نیست. وی به نوعی، دست راست مدیرعامل بوده و به او در تنظیم استراتژی، تاکتیک‌ها و اهداف کسب‌وکار کمک نموده تا شرکت با قدرت هرچه تمام‌تر به پیش برود. در سطوح اولیه استارت‌آپ، مدیر ارشد فناوری، در قسمت توسعه فناوری شرکت کمک‌رسان بوده و به اختراع و توسعه محصول کمک می‌کند.

آیا یک مدیر ارشد فناوری، صرفاً مسئول حوزه فناوری یک استارت‌آپ است؟ در پاسخ می‌توان گفت: هم بله و هم خیر! در حالی‌که یک مدیر ارشد فناوری، مسئولیت هدایت تیم مهندسی استارت‌آپ را بر عهده دارد، باید بر خواسته‌های مشتری از محصول نهایی و استفاده از آن برای افزایش درآمدهای شرکت نیز تمرکز نماید.

در سطوح اولیه یک استارت‌آپ، مدیر ارشد فناوری، آستین‌های خود را بالا زده و برای به بهره‌برداری رسیدن محصول یا خدمت توسعه‌یافته، مجموعه سنگینی از وظایف را بر عهده می‌گیرد. این مسئله، شامل سروکله زدن با نقش‌های مختلف و تسلط بر هر چیزی در حوزه فناوری است. یکی از کارآفرینان استارت‌آپی موفق، اعتقاد دارد که نقش مدیر فناوری در استارت‌آپ‌ها، نیازمند فردی است که بتواند هر چیزی را سریع‌تر از بقیه حل کند. برای مثال، کدنویسی کارکرد اصلی مدیر ارشد فناوری یک استارت‌آپ حوزه نرم‌افزار نیست، بلکه او باید بداند که این کار چطور انجام می‌شود تا زمانی که مهلت پروژه در حال اتمام است، دوشادوش تیم خود کار کرده و حتی در صورت نیاز آن‌ها، در کدنویسی و انجام آزمایشات هم کمک نماید.

در نهایت، این مهارت‌های فناورانه و ذهن خلاق یک مدیر ارشد فناوری است که او را متمایز می‌کند. در صورتی‌که به دنبال استخدام یک مدیر ارشد فناوری کارآمد هستید، نوآوری و خلاقیت را در کنار تخصص بالا و تیزبینی ملاک قرار دهید.

 3. مدیر تولید (Product Manager)

یک مدیر تولید استارت‌آپی، با محصول زندگی می‌کند که کسب‌وکار در حال ‌توسعه آن است. تمام فکر و ذهن وی، در این است که  محصول به چه افرادی فروخته شده و چگونه باید نحوه عرضه محصول به خریداران را هدایت کرد. به بیان ساده، مسئولیت اولیه یک مدیر تولید، این است که به مخاطب هدف استارت‌آپ نشان دهد که محصول تا چه حد ارزشمند است.

در روزهای اول یک استارت‌آپ، مدیر محصول اطمینان حاصل می‌کند که محصول چه زمانی آماده عرضه به بازار بوده و مهم‌تر از آن، آیا یک نیاز بازار مشخص برای آن وجود دارد یا خیر. مدیران تولید، به‌عنوان یک پل بین محصول و مشتری عمل نموده و جنبه‌های غیرفنی محصول را توسعه می‌دهند. برخی از این جنبه‌های غیرفنی عبارتند از:

الف) تثبیت موقعیت محصول (داخلی و خارجی): تثبیت موقعیت محصول برای تیم داخلی و ایجاد پیام‌هایی که برای مشتریان هدف مورد استفاده قرار می‌گیرند (برای چه کاربرد دارد؟ چه مشکلی را حل می‌کند؟)

ب) ایجاد شخصیت: مسئولیت ایجاد شخصیت کاربر (چه کسی قرار است از محصول استفاده کند) و خریدار (چه کسی تصمیم‌گیرنده خرید محصول است)

ج) قیمت‌گذاری: ایجاد یک ساختار قیمت‌گذاری محصول بر اساس ارزش، نیاز بازار و نیز هزینه‌های تولید و فروش

در حالت کلی، یک مدیر تولید استارت‌آپی، فردی میانجی و واسط بین تجربه کاربری و کسب‌وکار است که در عین حال، در ارتباط با استراتژی، ایده‌پردازی و ویژگی‌های محصول موفق، به مؤسسان استارت‌آپ کمک می‌کند. نقش او، انتقال ارزش محصول و همچنین هدف محصول به تیم تولیدکننده محصولات بوده، تا تیم مذکور هم برای زمان عرضه محصول آماده باشد. در ادامه و هنگامی‌که اوضاع سامان یافت، مدیر تولید با ایجاد یک نقشه راه، اولویت‌بندی و دنبال نمودن کارهایی که باید انجام گیرد، به دنبال دستیابی به اهداف استراتژیک محصول می‌رود.

مدیر تولید نیازمندی‌های هر محصول را تعیین نموده و بررسی می‌کند که چگونه به تجربه کاربری سود می‌رسانند. این کار، نیازمند همکاری نزدیک مدیر تولید و تیم فناوری برای اطمینان یافتن از ارتباط خوب مشتری و محصولات است.

در حالت کلی، مسئولیت‌های اصلی یک مدیر تولید استارت‌آپی به شرح زیر است:

  • شناخت و پیش‌بینی نیازهای یک مشتری از طریق تحقیق و بررسی دقیق
  • ایجاد اهداف و استراتژی‌های بازاریابی محصول
  • ایجاد خطوط محصول و آزمایش ایده‌هایی برای بقاء در بازار
  • تعیین یک استراتژی قیمت‌گذاری محصول بر اساس هزینه‌های محصول، تقاضای بازار و هزینه‌های تولید و عرضه
  • ایجاد پیش‌بینی‌های فروش برای هر محصول و تحلیل مستمر آن‌ها

 4. توسعه‌دهنده (Developer)

نقش یک توسعه‌دهنده در استارت‌آپ، کنجکاوی در مورد ایده‌های مختلف و تمایل به برداشتن مرزها برای ایجاد یک محصول عالی است.

در سطوح اولیه یک استارت‌آپ، مدیر ارشد فناوری می‌تواند مسئول توسعه فنی محصول هم باشد. اما با رشد شرکت، نیاز به یک توسعه‌دهنده به صورت جدی‌تری احساس می‌گردد. فعالیت در یک استارت‌آپ، احتمالاً جالب‌ترین مکان برای تبدیل شدن به یک توسعه‌دهنده است، صرفاً به این خاطر که توسعه‌دهندگان می‌توانند سرنوشت امور را در دست گیرند. این اختیار نسبی در تصمیم‌گیری، موجب می‌شود تا غنای شغلی افزایش یافته و توسعه‌دهندگان که اغلب از افراد خلاق و نوآور جامعه هستند، احساس رضایت شغلی نمایند. البته این نقش شغلی، می‌تواند یکی از سخت‌ترین جایگاه‌های استارت‌آپ هم باشد، چرا که به دلیل ریسک بالای شکست و عدم قطعیت ذاتی در توسعه و تجاری‌سازی ایده‌ها، حاشیه امنیت یا حمایت بسیار کمی خواهید داشت.

نکته مهم در مورد نقش‌های استارت‌آپی، این است که اغلب مسئولیت‌های شغلی را با دقت پوشش نمی‌دهند، زیرا تا وقتی یک ایده یا وضعیت خاص ظاهر نشود، نمی‌دانند که چه چیزی مورد نیاز است. این موضوع، برای نقش توسعه‌دهنده هم صادق بوده و فردی که این سمت را بر عهده می‌گیرد، باید برای هر پیشامدی آماده باشد.

استخدام توسعه‌دهنده مناسب، صرفاً به دلیل مهارت‌های فنی وی نیست؛ یک توسعه‌دهنده کارآمد، بایستی مهارت‌های ارتباطی قوی داشته باشد تا با توجه به جزئیات، بتواند مشکلات محصول را بهتر از هر فرد دیگری تشخیص دهد. آن‌ها در یک رزومه قوی خلاصه نمی‌شوند، بلکه باید در یک تیم کاری کوچک ادغام شوند، تمایل به حل مشکلات داشته باشند و برای عرضه محصول در زمان مقرر، هر کاری که لازم است را انجام دهند.

در حالت کلی، مسئولیت‌های اصلی یک توسعه‌دهنده استارت‌آپی به شرح زیر است:

  • توسعه محصول، آزمایش و رفع اشکالات احتمالی
  • همکاری نزدیک با بقیه تیم استارت‌آپی، شامل مدیر ارشد فناوری و طراحان و مدیران محصول به منظور همگام‌سازی محصول با استراتژی شرکت
  • بهبود و به‌روزرسانی محصولات پیش از عرضه
  • طراحی و تدوین دفترچه‌های راهنمای آموزشی برای مشتریان و کمک به قیمت‌گذاری منطقی محصول

 

5. مدیر عملیات (Operations)

در یک استارت‌آپ در سطوح اولیه، نقش مدیر عملیات به‌عنوان یکی از نفرات کلیدی شرکت، تقویت بهره‌وری تیم به منظور تضمین تبدیل ایده یک محصول به واقعیت در سریع‌ترین زمان ممکن است. در اصل، یک مدیر عملیات، تضمین می‌کند که هر کسی کاری که باید را انجام دهد. این یک نقش گسترده است و یک مدیر عملیات، باید هر روز انعطاف‌پذیر بوده تا با حل مشکلات تیم و حفظ انسجام آن، کسب‌وکار را به اهداف خود نائل سازد.

یک مدیر عملیات، تضمین می‌کند که تیم کاری استارت‌آپی، در مسیر درستی قرار دارد. وقتی یک استارت‌آپ به تطابق مناسب بین محصول و بازار دست یافت و مسیر خود را پیدا کرد، یک مدیر عملیات، مسئولیت خود را از حفظ انسجام اولیه استارت‌آپ به حفظ آن در مسیر مناسب تغییر می‌دهد.

فراتر از حمایت از تیم، یک مدیر عملیات همچنین به جمع‌آوری سرمایه، تحلیل بازار و مدیریت محصول کمک می‌کند. این نقش کلیدی و مهم در کسب‌وکارهای نوپا، سازمان‌دهی سیستم‌ها، فرآیندها و سیاست‌های استارت‌آپ را بر عهده دارد. مدیر عملیات، همچنین بهره‌وری و کارایی تیم‌های داخلی دیگر، مانند تیم مالی، منابع انسانی و فناوری را با دقت نظارت می‌کند، البته وقتی شرکت به اندازه‌ای بزرگ شده که چنین افرادی را به استخدام در آورد!

مسئولیت‌های اصلی یک مدیر عملیات استارت‌آپی به شرح زیر است:

  • نظارت بر ساختار و فرآیندهای کلی شرکت
  • برنامه‌ریزی و بررسی تدارکات، منابع انسانی و خدمات کلی
  • مدیریت برنامه‌های احتمالی
  • اجرای مشاغل و وظایف (هر کاری از اتخاذ سیاست‌های عملیاتی تا تضمین این مسئله که بخش منابع انسانی، پرداخت‌های خود را به موقع انجام می‌دهد.)

 

6. مدیر ارشد بازاریابی (Chief Marketing Officer -CMO)

در اکوسیستم استارت‌آپی، اغلب اهمیت یک مدیر ارشد بازاریابی نادیده گرفته می‌شود این مسئله، یک اشتباه بزرگ برای هر شرکت در مسیر پیشرفت تلقی می‌شود.

یک مدیر ارشد بازاریابی، مسئولیت بازاریابی و تحریک تقاضا برای رشد فروش محصولات یک شرکت را بر عهده دارد. آن‌ها مسئول ایجاد و ساخت پایگاه مشتری استارت‌آپ، دستیابی به جریان نقدینگی و مهم‌تر از همه، سودآوری شرکت هستند. البته در استارت‌آپ‌هایی که در سطوح اولیه قرار دارند، مدیر ارشد بازاریابی وظیفه ترغیب نیروها، توسعه استراتژی‌های برندسازی و شبکه‌سازی خلاقانه را بر عهده دارد.

یک چالش بزرگ پیش روی اغلب استارت‌آپ‌ها، محدودیت در منابع مالی است که باعث می‌شود بودجه بازاریابی محدود، به‌عنوان یک مانع جدی تبقی گردد. راهکار مواجهه با این چالش، تفکر خلاق و چاره‌جویی نوآورانه در تیم بازاریابی است که عمده این مسئولیت، بر دوش مدیر ارشد بازاریابی خواهد بود. دقیقاً به همین دلیل است که داشتن مدیر ارشد بازاریابی مناسب یا نامناسب، می‌تواند باعث موفقیت یا شکست یک استارت‌آپ شود. با توجه به حقوق چشمگیر مدیران ارشد بازاریابی (و سود سهام واگذار شده به آن‌ها)، استخدام مدیر ارشد بازاریابی بر منابع مالی شرکت نیز اثرگذار بوده و از این منظر نیز، انتخاب یک فرد مناسب برای این نقش را حیاتی می‌سازد.

 

7. مدیر ارشد مالی (Chief Financial Officer -CFO)

حضور یا عدم حضور یک مدیر ارشد مالی به‌عنوان نقشی ضروری در یک استارت‌آپ در سطوح اولیه، یک بحث بسیار داغ بین صاحب‌نظران کارآفرینی استارت‌آپی است.

واقعیت این است که نقش یک مدیر ارشد مالی، فراتر از رصد و کنترل جریان نقدینگی است. مدیر ارشد مالی، مسئولیت تسریع رشد شرکت از طریق روابط جدیدی که با سایر شرکت‌ها ایجاد می‌کند و همچنین، ایجاد سیستم مدیریت و گزارش‌دهی فرآیندهای مالی را بر عهده دارد که در دوره افزایش مقیاس، به شدت ضروری خواهند بود.

یک مدیر ارشد مالی مناسب، می‌تواند توانمندی‌های مالی یک استارت‌آپ را عمیق‌تر کند. آن‌ها به کسب‌وکار استارت‌آپی کمک می‌کنند تا نقدینگی در دسترس را به شکل بهینه مدیریت نموده و طرحی عملیاتی و کارآمد (از منظر مالی) برای توسعه کسب‌وکار و افزایش مقیاس بکار گیرند.

 

8. مدیر فروش

یک مدیر فروش استارت‌آپی، دنیایی به دور از معاونت فروش یک شرکت بالغ دارد. وی باید مشتریان بالقوه را متقاعد کند که بر روی یک محصول آزمایش نشده از یک شرکت ناشناخته قمار کنند. آن‌ها باید بر بستن حداکثر قرارداد ممکن تمرکز نموده و هر کاری انجام دهند تا شرکت فرصت بقای بیشتری داشته باشد.

یک مدیر فروش در سطوح اولیه یک استارت‌آپ، به مهارت‌های نرم زیادی نیاز دارند. وی باید یک مشتری بالقوه را ترغیب نموده که ریسک کنند. این کار، نه‌تنها نیازمند اعتمادبه‌نفس و پشتکار است، بلکه باید درک عمیقی از فضای استارت‌آپ، مأموریت و فرهنگ آن داشته باشد.

وقتی استارت‌آپ رشد کرد و فروش شرکت به یک شرکت بالغ شبیه شد، مدیریت فروش هم بیشتر به سمت نقش‌های مدیریتی پیش می‌رود. آن‌ها سعی می‌کنند تا قیف فروش شرکت را کنترل نموده و تیم فروش خود را آموزش دهند تا به اهداف فروش تعریف‌شده دست یابند.

 

در مجموع، استخدام کادر مناسب برای یک استارت‌آپ، به معنای یافتن یک راک استار (ستاره موسیقی) یا یک نینجای همه فن حریف نیست. کار کردن در یک استارت‌آپ، به معنا این است که هیچ دو روزی شبیه هم نیستند. بنابراین، هر زمانی که برای نقشی در استارت‌آپ خود تصمیم به استخدام نیروی جدید گرفتید، به خاطر داشته باشید که بهترین فرد برای نقش‌های پیش‌گفته، فردی است که اول از همه انعطاف‌پذیر بوده و سپس، مأموریت شرکت را در اولویت قرار دهد.

در یک استارت‌آپ، جایی برای «این در حیطه وظایف شغلی من نیست»، وجود ندارد. همه‌چیز باید بکار گرفته شود تا محصولی عرضه شده و ایده‌ای به واقعیت تبدیل شود. این افراد را پیدا کنید و با آن‌ها به سمت موفقیت پیش روید.

 

مرجع: «Mass Challenge»

زنگ خطر بزرگ برای اقتصاد ایران

کی از دلایل مهمی که دهه۹۰ را تبدیل به دهه سوخته اقتصاد ایران کرد و ممکن است سال‌های پیش رو را هم به چنین سرنوشتی دچار کند، چشم‌پوشی از بخش مهمی از ظرفیت‌های رشد است. 

دهه۹۰ به‌صورت طبیعی باید دهه اشتغال با پیشرانی استارت‌آپ‌ها و بنگاه‌های نوظهور می‌بود، اما با تهدید و محدودیت اینترنت، این فرصت از نسل جوان گرفته شد و اقتصاد ایران هم از این فرصت بی‌بهره ماند. بخشی از متولدان نسلZ اکنون وارد بازار کار شده‌اند یا به زودی وارد می‌شوند.

 این نسل علاقه‌ای به ورود به بازار سنتی کار ندارد.

علاقه این نسل ورود به بازار کار مبتنی بر تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی است؛ اما متاسفانه اغلب مشاغلی که در بستر اینترنت شکل گرفته‌اند با نااطمینانی و عدم قطعیت مواجهند. 

در این صورت نسل جوان یا نسل موسوم به نسل «زد» برای ورود به بازار کار با مشکل اساسی مواجهند که نتیجه آن یا ماندن و سرخوردگی است یا مهاجرت و افسردگی.

اما فراتر از این بحث‌ها، موضوع قابل توجه این است که رشد اقتصاد ایران دست کم در پنج دهه گذشته، عمدتا مبتنی بر سرمایه بوده و از زمانی که دولت‌ها به خاطر تحریم‌‌های اقتصادی قادر به فروش نفت نیستند، اقتصاد ایران نتوانسته رشد پایدار داشته باشد. این در حالی است که این اقتصاد برای ایجاد شغل و متوقف کردن روند نگران‌کننده فقر، نیاز به رشد بالا و پایدار دارد.

 دولت سیزدهم تلاش زیادی کرده تا تب تورم را کاهش دهد و به اقتصاد تحرک بیشتری ببخشد. همه آنها که دستی در اقتصاد دارند، می‌دانند که مسیری سخت پیش روی تصمیم‌گیران کشور قرار دارد؛ اما واقعیت این است که این مسیر بدون رفع تحریم‌ها و بدون هموار کردن مسیر تجارت خارجی و موانع داخلی کسب‌وکار بسیار سخت و دشوار است.

در حال حاضر بخش کشاورزی به‌دلیل خشکسالی‌ و کمبود آب قادر به ایفای نقش به‌عنوان موتور محرک رشد نیست. 

بخش تجارت هم که در گذشته نقش مهمی در تحرک اقتصاد داشت، به خاطر تحریم‌ها نمی‌تواند در رشد، اثرگذاری چندانی داشته باشد. 

بخش تولید صنعتی و معدنی هم به دلایل مختلف چندان توانا نیست.

 تنها راه‌حل موثری که می‌تواند رشد اقتصاد ایران را تداوم بخشد، توجه به نیروی انسانی خلاق و هموار کردن مسیر فعالیت بنگاه‌های نوآور است.

در علم اقتصاد از «موجودی سرمایه» که لازمه رشد اقتصادی پایدار است، زیاد سخن گفته می‌شود.

 موجودی سرمایه را می‌توان مجموع ارزش ساختمان و تاسیسات و ماشین‌آلات و تجهیزاتی دانست که در فرآیند تولید نقش داشته و مورد استفاده قرار می‌گیرند. در دنیای کسب‌وکار مدرن که محیطی پویا و رقابتی است، داشتن نیروی انسانی توانمند یکی از بزرگ‌ترین مزیت‌ها محسوب می‌شود. 

اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم، متوجه می‌شویم در چند دهه گذشته در کشور ما برخورد نیروی سیاسی با نیروی انسانی هیچ‌گاه متناسب با این تعریف نبوده است، در نتیجه نظام اداری و ساختار تصمیم‌گیری در کشور مدت‌هاست که دچار کمبود نیروهای خلاق شده است. 

در کشورهایی که به تخصص، سرمایه و سرمایه‌گذاری مطمئن برای آینده اعتنایی نمی‌شود، تشدید مهاجرت اتفاق عجیبی نیست. وقتی کسی کار اقتصادی و تخصصی انجام می‌دهد، به این فکر می‌کند که کجا بهتر می‌تواند پیشرفت کند، سودآوری بیشتری داشته باشد، کارش را توسعه دهد و از تخصصش برای افزایش رفاه مردم و جامعه انسانی و بهتر استفاده کند و به نتیجه برسد. اما نکته اینجاست که با تداوم این روند، دیری نمی‌گذرد که بنگاه‌های بخش خصوصی هم از نیروی خلاق و متخصص تهی می‌شوند و این برای اقتصاد ایران بسیار نگران‌کننده است.

به‌عنوان یک فعال اقتصادی که دغدغه اجتماعی دارد، خروج سرمایه انسانی را از خروج سرمایه مالی نگران‌کننده‌تر می‌دانم. سرمایه‌ای که خارج می‌شود، به هرحال می‌تواند دوباره بازگردد؛ اما سرمایه انسانی که از کشور می‌رود با شرایطی که بر کشور حاکم است، احتمال بازگشتش اندک است. 

در گذشته کشورهایی که پذیرای مهاجران ایرانی بودند، بیشتر روی سرمایه مالی آنها تمرکز کرده بودند؛ اما در حال حاضر اولویت این کشورها، جذب سرمایه انسانی است که ایده و فکر و خلاقیت دارند و می‌توانند خلق ثروت و کارآفرینی کنند.

این برای کشور زنگ خطر بزرگی است و امیدوارم سال۱۴۰۳ سال توجه و تمرکز تصمیم‌گیران روی این موضوع باشد.

 آینده کشور در گرو رفع تنش‌های داخلی و برطرف کردن تعارض‌ها برای استفاده از تمام ظرفیت‌ نیروی انسانی برای رشد اقتصاد کشور است.

 

 

منبع: دنیای اقتصاد