بعید می دونم که تاحالا به عنوان مدیرمنابع انسانی، بابت رفتارهای آزارنده همکاران، به شما مراجعه نشده باشد!
.
مواردی مثل:
- نگاه های خیره آقای فلانی باعث آزار من شده
- فاصله فیزیکی رو رعایت نمی کنند و مدام خودشون رو به من چسبونن- از وقتی جواب منفی دادم، بهم کار نمی ده و می گه باید ازینجا بری
در فصل آخر سریال انیمیشنی بوجک، دستیار بوجک خودش را اینگونه معرفی می کند:
من دستیار شما هستم. می تونید سرم داد بزنید و همه عقده هاتون رو خالی کنید. من" چیزی نمی گم چون به من پول می دید."
بوجک می گه:" چرا اجازه می دید ما با شما اینجوری برخورد کنیم و تعداد عوضی هایی مثل ما زیاد بشه"!
همین دستیار می شود سردسته معترضین برای احقاق حقوق "دستیار" ها. تنها خواسته آنها اینست:
با ما مثل یک آشغال برخورد نکنید!
خوشحالم که در چند سال اخیر موضوع آزار سازمانی رو در بیش از 20 سازمان مطرح کردم. درباره اش بحث کردیم
و افراد متوجه شدند که خیلی از رفتارهای روزمره آنها مصداق آزار هستند و دربرابر آزار باید واکنش نشان دهند.
برخی از انواع آزار سازمانی:یا چه انتظاری از این واحد دارید؟
ادامه مطلب ...عشاق باید همچون دو ستون یک معبد باشند؛
به هم نزدیک باشـند(نه خیلی نزدیک؛ باید طرف مقابل فضای خصوصی هم داشته باشد)
و چنان دور(نه خیلی دور؛ باید حتما در یک محل زندگی کنند) که سقف را بر پا دارند.
فاصله فقط وقتی ممکـن اسـت که وابستگی وجود نداشته باشد. فقط مردمان آزاده هستند که می توانند فاصله را حفظ کنند.
مردمان وابسته فقط به یکدیگر می چسبند. در مورد رابطه عاشقانه چند حقیقت اساسی باید تشخیص داده شود:
اول اینکه هیچکس بـرای دیگـری زاده نشـده اسـت .
دوم اینکـه هـیچکس اینجـا نیامده که ایده آل های دیگری را ارضا کند.
سوم اینکه تو ارباب عشق خودت هستی و می توانی هر آنچه که مـایلی از آن نثار کنی،
ولی نمیتوانی عشق را از دیگری طلب کنی، زیرا هیچکس برده نیست. فقط اگر این حقایق ساده درک شوند،
میتوانید با هم باشید، به یکدیگر فضا بدهید
و هرگز در فردیت دیگری مداخله نکنید.
در مسابقه شمشیربازی، ۱۷ ثانیه قبل از پایان بازی، پای یکی از بازیکنان پیچ خورده و آسیب میبیند تا جایی که به سختی توان ایستادن دارد!
شاید این بهترین فرصت برای حریف او (امیلیا) باشد تا در آخرین ثانیهها، بازی باخته ( 12_ 9 ) را با استفاده از مصدومیت حریف، به یک برد تبدیل کند، اما امیلیا در حرکتی زیبا، آن ۱۷ ثانیه غنیمت شمرده و به جای تلاش برای برنده شدن، با عدم حمله، عقب نشینی تا پایان بازی، موفقیت خود را به نمایش میگذارد!
او موفق میشود در این لحظات باشکوه، یک انسان باشد!
روی زیبای انسان بودن، اشک حریفش که برنده شده را نیز در میآورد و حریفش درحالیکه برنده بازی شده، در انتهای بازی او را در آغوش میگیرد، گویی که برنده بازی امیلیاست!
☘️برنده شدن به معنای رقابت در زندگی با اطرافیان و اول شدن در هر زمینهای میباشد، اما موفقیت، به معنای انجام کاری است که شما را خوشحال می کند و کاری است که از آن لذت می برید.
*
اگر یک عکس خانوادگی روی میز کارتان دارید
یعنی شما رابطهی نزدیکی با خانوادهی خود دارید و آنها انگیزهی سختکوشی شما هستند. اما اگر میز کارتان مملوء از عکس های خانواده یا دوستانتان باشد همکارانتان تصور میکنند علاقهای به محل کارتان ندارید و ترجیح میدهید هر جایی جز آنجا باشید.
محمد جعفر خیاطی، یکی از عجیب ترین معلمان دنیا بود و امتحاناتش عجیب تر!
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هر کسی باید برگه خودش را تصحیح میکرد، آن هم نه در کلاس، در خانه... دور از چشم همه!
اولین باری که برگه امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس وقتی همه بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من. به جز من که از خودم غلط گرفته بودم. من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم.
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمره بهتری بگیرم.
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت. چهره همکلاسیهایم دیدنی بود.
آنها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همه امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند.
اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود. فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم.
چون بر خلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم.
زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم تا خودمان را فریب بدهیم تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم. اما یک روز برگه امتحانمان دست معلم میافتد. آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را می گیریم.
تا میتوانی غلطهای خودت را بگیر قبل از اینکه غلطت را بگیرند.
www.shayestehmr.blogsky.com
خانم «بلوما زیگارنیک» روان شناس معروف روسی است. او در رستوران متوجه شد که پیشخدمت ها، سفارش غذا را بدون این که یادداشت کنند، به یاد می آورند ولی بعد از این که صورتحساب پرداخت شد، چیز زیادی از سفارش یادشان نمی ماند.
او آزمایش های دیگری انجام داد: برای دو گروه فیلم پخش کرد، گروه اول فیلم را تا آخر دیدند و دومی ها تا اواسط فیلم را تماشا کردند.
چند روز بعد، از دو گروه خواسته شد فیلم را تعریف کنند؛ گروهی که فیلم را ناقص دیده بودند، جزئیات بیشتری از آن را به یاد داشتند.
نتیجه آزمایش های متعدد نشان داد: انسان ها چیزهای ناتمام را بیشتر به خاطر می آورند به عبارت دیگر، مقولات ناتمام ذهن انسان را بیشتر درگیر می کنند.
این پدیده در دانش روان شناسی «اثر زیگارنیک» نامیده می شود.
با اثر زیگارنیک چه کنیم؟
۱ - کارهای نیمه تمام تان را در سریع ترین زمان ممکن تکمیل کنید. کارهای ناقص، انرژی زیادی از ذهن می گیرند و توان آن را مستهلک می کنند.
۲ - تا حد امکان چند کار را با هم پیش نبرید زیرا توان ذهنی درگیر اثر زیگارنیک می شود. اگر قرار است چند کار را محقق کنید، برنامه ریزی زمانی برایشان داشته باشید تا مغز بداند که قبل از فرارسیدن زمان مقرر، نیازی نیست خود را درگیر آن کند.
۳ - اگر کار ناتمامی دارید یا قرار است چیزی را به ذهن بسپارید، حتماً آن را روی کاغذ بنویسید. یادداشت کتبی، این پیام را به مغز می دهد که نیازی نیست خود را درگیر نگهداشت اطلاعات کند و بدین ترتیب، اثر زیگارنیک شکل نمی گیرد.
shayestehmr.blogsky.com
زنگ تفریح