وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده
وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده

نقش رفتار مدیران در شکل‌گیری هنجارهای اخلاقی

 در هر نظام اجتماعی یا سازمانی، رفتار مدیران کانون تأثیرگذاری بر فضای اخلاقی و فرهنگی آن محیط است. مدیران نه تنها مسئول اداره امور هستند، بلکه رفتار آنها به‌عنوان یک الگو، مرزهای اخلاقی افراد را می‌سازد یا تغییر می‌دهد.  

 مطالعات نشان می‌دهند که احساس عدالت و احترام در تعاملات کاری یا اجتماعی، اصلی‌ترین عاملی است که اخلاقیات را حفظ و تقویت می‌کند.

 برای مثال، آزمایشی توسط دن آریلی نشان داد که وقتی آزمایشگر با مشتریان رفتاری محترمانه داشت، افراد بیشتر تمایل داشتند اشتباهات مثل دریافت پول اضافی را صادقانه اصلاح کنند. 

اما زمانی که همان آزمایشگر بی‌احترامی نشان داد یا وقت مشتریان را بدون عذرخواهی تلف کرد، بسیاری از افراد خود را مجاز دانستند به اصول اخلاقی توجهی نکنند.  

 این آزمایش بیانگر یک واقعیت مهم است:  

اگر مردم یا کارکنان در محیطی باشند که بی‌عدالتی یا ظلم را از مدیران آن حس کنند، تمایل کمتری به رعایت هنجارهای اخلاقی دارند. 

این احساس می‌تواند زمینه‌ساز رفتارهایی همچون کم‌کاری، ریاکاری، تقلب و حتی دزدی شود. به عبارت بهتر، شکاف بین رفتار مدیران و اصول اخلاقی در نهایت می‌تواند اخلاق عمومی را متزلزل کند.  

نکته کلیدی:  

مدیران با رفتار خود، انگاره‌هایی را در ذهن کارکنان و جامعه می‌سازند. زمانی که مدیریت بر پایه عدالت، احترام و الگوی رفتاری سالم باشد، هنجارهای مثبت جایگاه مستحکمی پیدا می‌کنند. اما اگر جای این رفتارها را بی‌احترامی، تبعیض یا ظلم بگیرد، مردم از اصول اخلاقی فاصله می‌گیرند و جامعه یا سازمان به سمت آسیب‌های جدی حرکت می‌کند.  

 پیام اصلی: مدیران باید درک کنند که هر اقدام و تصمیم آنان، الگوی بزرگی برای زیردستان خود است. آنان با رفتار خود می‌توانند جامعه‌ای را به سمت رشد اخلاقی هدایت کنند یا باعث متزلزل شدن ارزش‌های آن شوند.  


 اخلاق قوی و کارآمد، از عدالت رفتاری مدیران آغاز می‌شود.

آن‌ها برای سرگرمی، در سازمان شما سم پراکنی می کنند!

داستان از این قرار است: شخصی می‌آید پیش شما و پشت سر همکارش، مدیرش یا کارمندش صحبت می‌کند.

 

آیا این حرف‌ها و صحبت‌ها کمکی به سازمان شما می‌کند؟ پاسخ روشن است: خیر

آیا این صحبت‌ها کمکی به حل مساله‌ای در سازمان می‌کند؟ پاسخ روشن است: خیر

آیا کمک می‌کند آن آدمی که در موردش حرف زده می‌شود، بهتر شود؟ پاسخ روشن است: خیر

آیا به شما کمک می‌کند که حالِ بهتری در محیط کار داشته باشی؟ پاسخ روشن است: خیر

 

آیا آن آدم آسیبی به سازمان شما می‌زند؟ پاسخ روشن است: قطعا

آیا غیبت کردن به سازمان آسیب می‌زند؟ پاسخ روشن است: قطعا

حس شما را نسبت به آن آدم بد می‌کند؟ پاسخ روشن است: قطعا

آیا در صورت فهمیدن آن آدم، این کار باعث ناامیدی و حال بدش می‌شود؟ پاسخ روشن است: قطعا

 

و یک سوال مهم دیگر؛

قربانی بعدی کیست؟

 

آیا همان آدم در روزی دیگر، پشت سر شما پیش کس دیگری حرف می‌زند؟

باز پاسخ روشن است: بله، قطعا.

 

دقت کنید یک آدم نمی‌تواند یک جا خوب باشد و در یک سناریوی دیگر، آدم بدی. آدم پشت سر حرف بزن، همه جا پشت سر حرف بزن است.

 

چه کاری انجام دهیم تا این فرهنگ سمی را در کسب‌وکارمان کمتر کنیم؟

5 راه حل ساد پیش روی شماست:

ادامه مطلب ...