در زمان های گذشته چند نسل نادر از فیلها زندگی میکردند که سفید رنگ بودند. فیلهای سفید ارزش زیادی داشتند و به عنوان هدیههای دیپلماتیک گرانبها بین کشورها رد و بدل میشدند و پادشاهان در سفرهایی که داشتند این فیل را به عنوان هدیه به پادشاه کشور میزبان میدادند.
هزینه نگهداری و تغذیه این فیلها بسیار زیاد بوده است، زیرا نوع خاصی از گیاهان را مصرف میکردند، در ساعات خاصی شستشو داده میشدند، محل نگهداری آن ها ویژگیهای خاصی داشت و … حتی گاهی بخشی از دربار را برای نگهداری این فیلها به کار میگرفتند.
ادامه مطلب ...
برگرفته از یک سایت اینترنتی
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
در فرهنگنامه ی کوهنوردی به آدمهایی که با همدیگر کوهنوردی می کنند می گویند:
"همنورد".
چه واژه قشنگی
"همنورد"، یعنی تمام پستی ها و بلندی ها و فراز و نشیب ها را در کنار هم درنوردیدن ، پشت و پناه هم بودن ، کنار هم و پا به پای هم راه رفتن ، در رابطه با دیگران تعصب نداشتن و تبعیض قائل نشدن ، در سخت ترین مسیرها و دشوارترین گردنه ها هوای هم را داشتن و تمام دار و ندار خود را با دیگران قسمت کردن.
"همنوردها" رفتارهای ویژه ای دارند که رویای تمام کسانی است که می خواهند با همدیگر و در کنار هم زندگی کنند
آنها همیشه حواس شان هست که :
یکی تندتر از دیگران حرکت نکند ،
حواس شان هست که کسی از دیگری جا نماند ،
حواس شان هست که در مسیرهای سخت یکی سقوط نکند ،
در سنگلاخ ها یکی لیز نخورد ،
حواس شان هست که یکی کم نیاورد ،
که یکی فشارش نیفتد ،
که یکی کم و کسر نداشته باشد.
همنوردی صرفا هم تیمی بودن در یک رشته ورزشی نیست ،
یک معرفت است ،
یک سبک زندگی است:
همنوردی با هم بودن در عین احترام به فردیتهای همدیگر است ، پشت و پناه هم بودن بدون منت گذاشتن است ، همراه بودن بدون تملک و تصاحب است ، عشق ورزی، مهربانی و همدلی بدون توجه به جنسیت افراد است.
چه خوب می شد اگر آدم ها به جای هموطن بودن ، هم مذهب بودن ، هم نژاد بودن ، همجنس بودن و هم "سر" بودن ، "همنورد" هم بودند در فراز و نشیب های زندگی
یه "همنورد" که همیشه حواسش باشه برای نیفتادنمون ، برای رسیدنمون تا قله ، برای اوج گرفتنمون ،
چه خوب می شد اگر ما هم برای دیگران چنین همراهانی بودیم!
چه خوب می شد اگر آدمها ، "همنورد" هم بودند
به همسرم گفتم: «برای من سواله که چرا تو همیشه ابتدا سر و تهِ سوسیس را با چاقو میزنی، بعد آن را داخل ماهیتابه میاندازی!»
❤️
گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت کعبه رود. با کاروانی همراه شد و چون توانائی پرداخت برای خریدن حیوانی جهت سوار شدن نداشت پیاده سفر کرده و خدمت دیگران میکرد .
تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع آوری هیزم به اطراف رفت، در زیر درختی مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد و دریافت که از خجالت اهل و عیال در عدم کسب روزی به اینجا پناه آورده است و یک هفته است که خود و خانواده اش در گرسنگی بسر میبرند.
چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت : برو . مرد بینوا گفت : مرا رضایت نیست تو در سفر حج در سختی باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم . شیخ گفت : حج من ، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف کنم بهتر از آن است که هفتاد بار زیارت آن بنا کنم .
اگر تو نتوانی بخندی ،
برقصی ،
آواز بخوانی،
زندگیت مانند یک کویر است.
زندگی باید مثل باغی شود
که در آن پرندگان آواز میخوانند.
گلها شکوفه میدهند .
و درخت ها به رقص در میآیند ،
جایی که خورشید با شادمانی برخیزد.
این یکی از بزرگترین
حماقت های بشر است ،
که در دنیا هیچ دانشگاهی ،
هنر زندگی کردن ،
هنر عشق ورزیدن ،
و هنر شاد بودن ،
و مراقبه کردن را ،
به مردم آموزش نمیدهد . . .!
تمام چیزهایی که در دانشکده ها
تدریس میشوند
نمیتوانند به تو احساس
شوخطبعی بدهند.
بهجز عشق نیایشی نیست . . .!
✍
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
*لا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِءٍ مُسْلِمٍ حَتّى تَکُونَ فیهِ عَشْرُ خِصالٍ:*
عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:
*1ـ أَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ.* از او امید خیر باشد.
*2ـ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ.* از بدى او در امان باشند.
*3ـ یَسْتَکْثِرُ قَلیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ،* خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
*4ـ وَ یَسْتَقِلُّ کَثیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ.* خیر بسیار خود را اندک شمارد.
*5ـ لا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَیْهِ،* هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.
*6ـ وَ لا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ.* در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
*7ـ أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنَى.* فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد.
*8ـ وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ.* خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.
*9ـ وَ الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ.* گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.
*10ـ ثُمَّ قالَ(علیه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟* سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟
*قیلَ لَهُ: ما هِىَ؟* به او گفته شد: چیست؟
*قالَ (علیه السلام): لا یَرَى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَیْرٌ مِنّى وَ اَتْقَى.*
فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.
(بحارالأنوار، ج ۷۵ ص۳۳۶ باب ۲۶ و تحف العقول، ص ۴۴۳)
*میلاد با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت یعنی امام علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) را به شما و خانواده محترم تبریک و تهنیت عرض می نمایم.*