ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭ ﺟﻨﮕﻬﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭﯼ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻭ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭﯼ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺣﺪﺍﺕ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ,ﺟﻨﮓ ﺑﻪ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻫﯿچ یک ﺍﺯ ﻃﺮﻓﯿﻦ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺪﺍﻧﺪ.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ نیزﺍﺭﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺭﺩﻭ ﺯﺩﻩ و ﯾﮏ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺻﻠﺢ ﻣﻮﻗﺖ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﻨﻨﺪ.
ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺧﻂ ﻣﺮﺯﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﺑﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﻨﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻂ ﻣﺮﺯﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺗﺮ ﺑﺒﺮﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻧﯽ ﺯﺍﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻫﻮﺍ ﺧﻨﮏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﻫﺎ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻗﻮﺭ ﻗﻮﺭ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﺤﺚ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﺎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺳﻔﺮﺍﯼ ﺭﻭﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻂ ﻣﺮﺯﯼ ﺭﺍ ﻃﺒﻖ ﻣﯿﻞ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﺎ ﺭﻭﯼ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﺪ.
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﺎ ﺧﺸﻢ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺯﯾﺮﺵ ﮔﻔﺖ:
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﺎ ﺑﮕﻮ ﺷﺎﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﺳﺎﮐﺖ ﻧﺸﻮﻧﺪ ﻧﺴﻞ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﻭﺱ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻋﺠﺐ ﺷﺎﻩ نادان ﻭ ﻣﻐﺮﻭﺭﯼ , ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﺮﺧاست ﻭ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ . ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﻣﺘﻦ ﻗﺮﺍﺩﺍﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﺳﺮ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ.
ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺣﻀﺎﺭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﺎ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻤﺘﺮ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯿﮑﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﻭ ﻧﯽ ﺯﺍﺭﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺣﮑﻢ ﻓﺮﻣﺎ ﺷﺪ ﻭ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ.
ﺳﻔﺮﺍﯼ ﺭﻭﺱ ﮐﻪ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺧﻂ ﻣﺮﺯﯼ ﭼﺎﻧﻪ ﻧﺰﺩﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺳﻔﺮﺍ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻧﺎﺩﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﻄﻮﺭ ﺳﺎﮐﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﻭﺯﯾﺮ ﮔﻔﺖ ﻗﺒﻠﻪ ﻋﺎﻟﻢ، ﻓﻮﺭﺍ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﺩﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ ﺭﻭﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻫﺮ ﻗﻄﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺳﺮ ﺭﻭﺩﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻧﯽ ﺯﺍﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ ﺭﻭﺩﻩ ﻫﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻣﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﻓﺘﻨﺪ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻣﺎﺭﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ , ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺭﻭﺩﻩ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪﻧﺪ
*کشورداری را به انسان های با شعور بسپارید !*
تمامِ دورانِ سلطنتِ #نادر_شاه (۱۱۲۶ - ۱۱۱۵ خورشیدی) به کشورگشایی گذشت؛ و با وجود اینکه زمینههای عینی آن وجود نداشت اما او احیای امپراتوری ایران را در سر می پروراند و همین سیاستِ نامعقول او، باعث شد که تولیدکنندگانِ مستقیم که بهراستی زندگی سختی داشتند مستمندتر و بیچارهتر بشوند.
درآمدهای دولت به جای اینکه صرفِ احیایِ امکاناتِ تولیدی، نظام آبیاری منهدم شده، جادهها، کاروانسراها و ... بشود، در جنگهای نادرشاه در هندوستان به هدر رفت و به این ترتیب، ایران از موقعیتی مناسب برایِ احیایِ بنیه اقتصادی خویش محروم ماند.
ارزش آن چه که هندوستان توسط نادرشاه غارت شد، حدود ۸۷ تا ۱۲۰ میلیون لیره استرلینگ تخمین زده می شود که عمدتاً در کلاتِ نادری به صورت دفینه در آمد و احتکار شد و تاثیری بر رشد اقتصادی ایران نداشت.
تنها دستاورد نادر از پیروزی در هندوستان این بود که بلند پروازیهایِ نظامی او بال و پر بیشتری داد و تامین مالی این لشکرکشی های ناصواب به افزایش هرچه بیشتر مالیاتها منجر شد.
به نمونه کوچکی از ستمگریهایِ نادر شاه در یکی از ایالات ایران توجه کنید:
"برای لشکرکشی مجدد به قندهار، مردمِ کرمان را آن چنان لخت کرده و همه چیز آنها را مصادره نمود که به مدت هفت سال آن ایالت با قحطی روبرو شده بود."
پندانه ۲:
نطر یک کاربر
این برداشت نادرست است و کسانی که تاریخِ ایران را بیغرض خواندهاند و از مطالعه کافی برخوردارند قطعاً از وضعیّتِ اسفبارِ ایران بویژه در زمان شاه سلطان حسین صفوی و حمله افغانها به ایران و تصرّفِ ایران بدست آنان و جنایاتی که توسّطِ افغانها بر ایران و ایرانیان رفت و خزانهیِ تهی و ناامنی و ازهمگسیختگیِ کشور به خوبی آگاهند و اگر نبود "نادر" و آنچه او انجام داد و آن امنیّتی که به ارمغان آورد، قسمتی از ایرانِ امروز جزئی از افغانستان بود و الباقی هر کدام سهم یکی از همسایگانِ امروزی و امروز ایرانی وجود نداشت تا نویسندهیِ چنین مطلبی در گوشهیِ نرمِ عافیت بنشیند و قلم در دست گرفته و به راحتی بر یکی از احیاکنندگانِ دگربارهیِ این سرزمین بتازد.
و امّا آنچه در کلاتِ نادری نگهداری میشد، خزانهیِ کشور بود و اگر نبود خیانتِ خائنان که در هر دورهای لطماتِ جبرانناپذیری بر این مرز و بوم وارد آوردهاند، زندگیِ نادر به آن زودی پایان نیافته و قطعاً ایران مسیرِ پیشرفت و ترقّی را همچنان میپیمود.