تحریم برند موضعگیری جامعه برای انتقال پیامی محکم و شفاف است:
ما راضی نیستیم.
این نارضایتی میتواند دربارهٔ مسائل مختلف از جمله سیاسی، قیمتگذاری یا حتی کیفیت خدمات باشد.
وقتی پای دلایل سیاسی یا اعتقادی وسط باشد، برندها با ۲ گروه حامی و مخالف طرفاند؛ مثلاً همین Bud Light برای جذب نسل جوان کاری کرد که محافظهکارها عصبانی شدند.
چرا حالا قرار است از این برند درس بگیریم؟ چون طبق پیشبینیها قرار بود تاثیر تحریم زودگذر باشد و فروش چندان صدمه نبیند؛
ولی در عمل اتفاق دیگری افتاد: کاهش فروش پس از تحریم ۸ ماه ادامه داشت؛
آن هم ۳۲ درصد! تحریم مصرفکننده در سطوح بعدی در کاهش قفسهها و تصمیمگیری خردهفروشها تاثیر میگذارد؛ بلایی که سر Bud Light آمد. طبیعی است وقتی تقاضا کاهش پیدا میکند و مصرفکننده حتی با دیدن محصولات تحریمشده، قید فروشگاه موردعلاقهش را میزند، تاثیر این تحریم به سطوح بعدی هم میرسد.
قرار نیست داستان Bud Light را با جزئیات بررسی کنیم و میخواهم از این فرصت استفاده کنم تا ببینیم چه برندهایی از تحریم بیشتر صدمه میبیند و چه زمانی قابل کنترل است!
اولین مسئله اعتقادات و باورهای بازار هدف است؛ بهخصوص در زمان تحریمهای سیاسی و اعتقادی. اینجا چیزی که زمین بازی را تغییر میدهد، میزان تطابق عقیده و باور مهمترین پایگاه مشتریان برند است.
برندهایی که به میانه نزدیکترند و سعی میکنند هر ۲ طرف ماجرا را خوشحال نگه دارند، آسیب بیشتری از تحریم میبینند.