داستان گربۀ زرد تبتی را شنیدهاید؟
در زمانهای دور در معبدی در تبت، راهبها برای عبادت مشکلی داشتند: وقت عبادت، گربهای زرد مدام بین راهبانی که تمرکز کرده بودند راه میرفت.
بالاخره راهبها تصمیم گرفتند هر روز پیش از شروع عبادت، گربۀ زرد را با طناب به درختی که در انتهای حیاط معبد بود ببندند.
با اینکه سالها از آن دوران گذشته است اما هنوز هم در آن معبد هروقت میخواهند عبادت کنند، در به در دنبال یک گربۀ زرد میگردند که به درخت طنابپیچش کنند و هیچ کدام از خودشان نمیپرسند چرا؟
وقتی چرایی مشخص باشد، چگونگیها خودبهخود مشخص میشوند. چرایی تعیین میکند محصول و خدمت باید چه ویژگیهایی داشته باشند، با مشتری چگونه برخورد شود، فرهنگ سازمانی چه شکلی باشد و...
یکی از عواملی که باعث میشود افراد، بهترین عملکرد خود را نشان ندهند ناآگاهی از چرایی مسئولیتهایشان و چرایی وجود سازمان است. برای همین بخش روابط عمومی باید کارکنان را در جریان چرایی وجود شرکتها بگذارند.
اما سؤال اینجاست که سایر مسئولیتها و دامنۀ اختیارات روابط عمومیها چیست؟
در حقیقت اگر سازمان آدم باشد، روابط عمومی پوست سازمان است، مرز بین سازمان و مخاطب است، همان جایی است که آدمهای داخل با آدمهای بیرون مماس میشوند.
کتاب «روابط خیلی عمومی» کتابی تألیفی و پر از مثالهای بومی است که به مدیران روابط عمومی کمک میکند تا به سؤالاتی که در این حوزه با آن مواجهاند پاسخ دهند.
سؤالاتی مثل اینکه چطور مخاطب هدف خود را پیدا کنید؟ چطور پیام را به دستشان برسانید؟ روشهای تولید محتوای اثربخش چیست؟ چطور با توجه به بودجه بهترین رسانه را انتخاب کنید؟ چطور نتیجۀ کمپینهای روابط عمومی را بسنجید و...
--- روابط خیلی عمومی -----
نویسنده: حسین کلهر