نظر یکی از دوستانمحقق:
داستان حمله به ایران آن گونه که در کتابهای مغرضان نوشته شده نیست.
اولا امیر مومنان در پاسخ به مشورت طلبی عمر به او مشورت داد نه راسا
ثانیا در تواریخ قدیمی داستان به گونه دیگری آمده که نشان می دهد پیش از آن که اراده جنگ از سوی اعراب و مسلمین آغاز شود، نفوذ اسلام در حیره و مناطق میانی عراق فعلی، (که حاکم محلی آن تحت نفوذ ایران بوده) موجب نگرانی ایران شده و لشکریان ایران به این مناطق وارد شدند (حوزه نفوذ خودشان)
بعد دیدند که عده ای مسلمان شدهاند
لشکریان در مسیر خود ظلم و بیداد کردند و سرانمحلی به آنها اخطار دادند که چنین رفتاری در مقایسه با مسلمانان باعث شکست شما خواهد شد.
گروهی از سران سپاه ایران مسلمان شدند و فرخزاد هم دودل شد
او سران ستمکار سپاه را مجازات کرد و مردد بود که آیا به جنگ با مسلمین برود یا نه
سپاه مسلمین و ایران در دو نقطه با هم جنگیدند یکی در عراق فعلی و یکی در نهاوند
شکست سپاه ایران، فقط یک شکست نظامی نبود
وجود آن اخلاقیات در جامعه سلطنتی ایران؛ باعث کشش و استقبال از اعراب شد
بسیاری از داستانها درباره کتابسوزی و ظلم اعراب و اجبار به اسلام آوردن و ... از زمره داستانهای بی سند و منبعی است که متاخرین به تاریخ افزوده اند
گاه رخدادهای تلخی در جریان جنگ پیش آمده که البته عمومیت نداشته است و همین تفاوت رفتار بودکه سرزمین پهناور و قدرتمندی مثل ایران را دربرابر سپاه اعراب بی دفاع گذاشت.
تحلیل بدون منبع