در دوران قوام در ولایت ما بر گوسفندان هم مالیات بستند ومقرر شد برای هر ده گوسفند یک کیلو کره بدهند
بر عکس خشکسالی شد و ملخ خواری هم پشت سرش، شرایط بر مردم سخت شد آنچنان که مردم قادر به تامین معاش معمول هم نبودند .
از آن طرف ماموران قوام هم دست بردار نبودند .
مردم جلو قلعه دور هم جمع شدند که راه چاره ای پیدا کنند.
یکی گفت به قوام عریضه بنویسیم، دیگری گفت جلو ماموران قوام را بگیریم،در این جمع یک مرد بی هنر ولی پر ادعا بود،صدای بلندی هم داشت، بلند شد و بر سکوی جلوی قلعه رفت و گفت: من خودم میروم پیش قوام و مشکل را حل می کنم ، مردم گرچه امیدی به اقدام او نداشتند نا علاج پذیرفتند.
فردا عازم شیراز شد و قوام را ملاقات کرد و گفت من نماینده فلان آبادی هستم و شرایط سخت شده و مردم توان پرداخت یک کیلو کره را ندارند.
قوام وقتی متوجه شد این نماینده چیزی بارش نیست به او گفت خب به جای یک کیلو کره یک کیلو یاغ بدهید.
نماینده پر ادعا بدون اینکه حساب و کتاب کند پذیرفت .
(آخه اگر چهار کیلو کره را آب کنی می شود یک کیلو یاغ)
با شتاب به محل برگشت. مردم که منتظر او و دستور قوام بودند به استقبالش رفتند و همانطور که سوار اسب بود دورش جمع شدند و از او پرسیدند چه کردی او هم بادی در غب غب انداخت و گفت بروید خیالتان راحت باشد قضیه را حل کردم. گفتند چه کردی گفت کره را یاغ کردم بعضی فکر کردند که می گوید کره را آب کردم یعنی حذف کردم
وقتی توضیح داد که قوام گفته ،به جای یک کیلو کره یک کیلو یاغ بدهید،چند نفر ریش سفید عاقل که متوجه کلاهی که بر سرشان رفته شدند،به او پوز خندی زدند و متفرق شدند.
حالا شده حکایت برخی وکلای ملت که درمقابل استکبار می خواهند از حقوق ما دفاع کنند...
بگذریم