وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده
وبلاگ آموزشی استاد شایسته

وبلاگ آموزشی استاد شایسته

انتخابی از مطالب و داستانهای آموزنده درباره مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، موفقیت ، سلامت؛ و نظرات شخصی نویسنده

داستان زنگ تفکر

زنگ_تفکر


روزی پسری از خانواده میانی و نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود ،  نمک خواست  ؛

متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ای بزرگ نمک برایت خریدم،  برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟


مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب می کند، و دوست داشتم از آنها چیز ساده ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم ؛ ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما  می خواهند ، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند... !!


*"فرهنگی که باید با آب طلا نوشت"*

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد